سئوال:
مشاور عزیز، مدتی است که موضوع پیشرفت شغلی ذهنم را درگیر کرده و چون ابتدای راه هستم، دلم میخواهد مسیر درستی را انتخاب کنم. برای اینکه بیشتر درباره راههای پیشرفت حرفهای بدانم، به اینترنت سر زدم و صدها مطلب دیدم. یکی از مفاهیمی که برایم جالب بود، عبارت «نردبان حرفهای» بود. موضوع اصلی بسیاری از مقالات این بود که بالا رفتن از پلههای نردبان، تنها مسیر مستقیم برای رسیدن به موفقیت است. نظر شما چیست؟ آیا پیشرفت و موفقیت شغلی لزوما یعنی رفتن به سطوح بالای سازمان؟ یا راههای دیگری هم وجود دارد؟ شما چقدر این رویکرد را تایید میکنید؟
پاسخ مشاور:
دوست عزیز، همه ما با این عبارت آشنا هستیم و درست میگویی! باور رایج این است که برای موفق شدن، باید پلهها را یکی پس از دیگری طی کنیم. اما سوال خوبی پرسیدی. سوالی که شاید کمتر کسی به آن فکر کند: «اگر این روش درباره من جواب ندهد چطور؟ اگر من آرزوی مدیر ارشد شدن را نداشته باشم یا حتی نخواهم یک روز جای مدیرم باشم، آیا معنایش این است که مقدر به موفقیت نیستم؟» این باور که موفقیت حرفهای تنها از طریق طی کردن یک مسیر خطی ممکن است چیزی است که «بریجت ثورسان»، ژورنالیست و مشاور در ماه آگوست پارسال در یک رشته توییت، آن را به چالش کشید. او به جای نردبان حرفهای، پیشنهاد کرد از یک تشبیه منعطفتر برای پیشرفت استفاده کنیم: «رودخانه حرفهای».
او در توییتر نوشت: «هدف نهایی نردبان شغلی این است که به بالاترین نقطه برسیم. هدف نهایی رودخانه حرفهای این است که به اقیانوس خود برسید، یعنی یک اکوسیستم باز و پر رونق که سایر رودخانهها به آن میریزند و میتوانید در آن گشت و گذار و اکتشاف کنید.»
«میشلبیلی»، نویسنده و بنیانگذار کارگروههایی به نام «ایده بزرگ من» که حول محور آموزش و تندرستی کارکنان است، طرفدار ایده رودخانه است. او حتی تا حدی پیش رفته که معتقد است ذهنیت نردبانی، دیگر جذابیت و کارآییاش را از دست داده و دورانش به سر رسیده، مخصوصا حالا با توجه به اینکه پاندمی، تغییرات بسیاری در نحوه کار کردن مردم ایجاد کرده و باعث شده بسیاری از کارکنان به صورت دستهجمعی از شغل خود استعفا دهند. اتفاقی که از آن با عنوان «استعفای بزرگ» یاد میشود. طبق تحلیل مجله کسبوکار هاروارد از استعفای بزرگ، بین سال ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۱، تعداد کارکنان بین ۳۰ تا ۴۵ سالی که از کارشان استعفا دادند بهطور میانگین ۲۰درصد افزایش یافته.
طبق گفته بیلی، تفکر رودخانهای بهویژه در فضای فعلی دارای ارزش است چون نوآوری، خلاقیت و استقبال از ایدهها را به همراه خود دارد و در حال حاضر بسیاری از مردم برای این ویژگیها ارزش بسیاری قائلند. مردم (پس از کرونا) وقت داشتند دوباره به این فکر کنند که چه چیزهایی برایشان مهم است و گامهای بعدی را مشخص کنند. توصیه من این است که تو هم به تفکر رودخانهای فکر کنی. سه مزیت این تفکر از این قرارند:
۱. این تفکر کمک میکند خود را یک «مرکز ارزش» ببینی.
ثورسان در مقالهای پیشنهاد میکند که مسیر حرفهای را یک سیر تصاعدی خطی به سوی بالا یا جلو ندانیم بلکه به آن به چشم یک دلتای رودخانه نگاه کنیم، یعنی یک محیط حاصلخیز برای اکتشاف که به سمت یک هدف نهایی روان است. تفکر رودخانهای کمک میکند خود را یک مرکز ارزش ببینی. به جای اینکه تمام دغدغهات این باشد که چطور به سمت جلو پیش بروی، به این فکر کن که کجاها میتوانی به افراد پیرامونت و سازمانهایی که برایشان کار میکنی، ارزش ارائه کنی. رودخانه هم یک مرکز ارزش است. روان است و به هر کجا میرود، با خودش مواد مغذی به آنجا میبرد. هر چیزی در مسیر رودخانه باشد، از آن نفع میبرد و همین میتواند در مسیر حرفهای تو هم اتفاق بیفتد. اما نردبانها جریان ندارند. گرچه در خدمت کسی هستند که قصد بالا رفتن دارد (البته با فرض بر اینکه فرد پایین نیفتد)، اما کار خاصی برای محیط اطرافشان نمیکنند.
۲.این تفکر به تو اجازه میدهد در مراحل مختلف زندگیات با جریان تحولات، همسو شوی.
رویکرد رودخانهای میان کارآفرینان رایج است چون امکان انعطافپذیری و مبارزه با موانع را فراهم میکند و کمک میکند ببینی در این مرحله خاص از زندگیات، بهترین گزینه برایت چیست. مثلا وقتی کسی که عادت به کار زیاد داشته، تصمیم به تشکیل خانواده میگیرد، به راحتی میتواند اهداف حرفهای خود را تغییر دهد. رودخانهها همواره در جریانند، چه به آرامی چه به تندی. در جهتهای مختلف میروند در حالی که نردبانها یکسویه هستند و تنها در یک جهتند.
۳. با این تفکر، همچنان میتوانی اهداف خاص حرفهای تعیین کنی و به آنها برسی.
ماهیت روان یک رودخانه به این معنا نیست که نمیتوانی اهداف مشخص حرفهای برای خودت تعیین کنی. مثلا اگر دنبال ارتقای شغلی هستی، به جای اینکه با رسیدن به آن جایگاه، صرفا به دنبال منافع شخصی خود باشی، به این فکر کن که چطور میتوانی از آن برای ایجاد تفاوت و ارزشآفرینی استفاده کنی. راههای مختلفی وجود دارد که شغلت به جلو حرکت کند و راههای بسیاری هم هست که بتوانی در زندگی دیگران، تفاوت ایجاد کنی. برای افرادی که تفکر رودخانهای را قبول دارند، فرصتهای رشد و پیشرفت از جاهایی میآیند که انتظارش را ندارند. باید به این فکر کنی که پیشرفت از نگاه تو به چه معناست، یک عنوان شغلی یا پرداختن به کاری که به آن عشق میورزی. این خیلی مهم است، بهویژه وقتی داری اهداف شغلیای تعیین میکنی که لزوما نیازمند بالا رفتن از نردبان نیستند. بیلی پیشنهاد میکند اهداف حرفهای خودت را هر ماه مجددا ارزیابی کنی.
شاید این سوال برایت پیش بیاید که اگر تفکر رودخانهای مناسب من نباشد چه؟
ممکن است مناسبت نباشد. یکی از لازمههای این تفکر این است که همواره پذیرای تغییر مسیر باشی و این، عدم اطمینان و ابهام ایجاد میکند که بعضیها توانایی مدیریتش را ندارند. پس، گرچه این تفکر هیجانانگیزتر است اما گاهی در زندگی، آدم دوست دارد امنیت بیشتری داشته باشد. بهعلاوه، بعضی از اهداف حرفهای مثل شریک شدن با یک شرکت حقوقی نیازمند اتخاذ یک رویکرد ساختارمندتر و گام به گام است. پس اگر جزو آن دسته از افرادی هستی که به برخی از جنبههای تفکر نردبانی در زندگیات نیاز داری، از جمله ایجاد ثبات، چطور میتوانی اصول تفکر رودخانهای را در زندگی شغلیات اعمال کنی؟ این با خودنگری شروع میشود باید به درون خودت نگاه کنی. اگر حس میکنی که در حال بالا رفتن از نردبانی هستی که برایت رضایتبخش نیست یا به جهان پیرامونت، ارزشی اضافه نمیکند، اندکی مکث کن و چند پله پایین بیا تا بتوانی جایگاه خودت را پیدا و دوباره ارزیابی کنی. ممکن است دوباره به بالا رفتن ادامه دهی یا شاید، بروی و رودخانهای پیدا کنی و با آن، شناور شوی.
- در مورد پیشنهاداتی که مشاوران خارجی ارائه کردهاند، قبل از پذیرش و بهکارگیری این پیشنهادات، بررسی کنید که آیا با توجه به شرایط و بافت اجتماعی - اقتصادی کشورمان، اجرای این پیشنهاد به مصلحت است. این وبلاگ مسئولیتی در قبال کاربرد این پیشنهادات توسط خوانندگان ندارد.
- لطفا نظرات و تجربیاتتان را با خوانندگان وبلاگ در میان بگذارید.