کارمند

مشاور عزیز، در حال حاضر برای شرکتی در صنعت هوافضا کار می‌کنم و با حجم کاری اعضای تیمم مشکل دارم. تعداد کمی از کارمندانم عملکرد و اخلاق کاری بسیار عالی دارند و می‌توانم کاملا روی آنها حساب کنم؛ اما احساس می‌کنم حجم کاری آنها در مقایسه با بقیه توازن ندارد. از یک بورد تصویری دیواری […]

مشاور عزیز، مدیر یکی از دپارتمان‌های دانشگاه هستم که اخیرا یکی از کارمندان در واحد تحقیق را اخراج کرده‌ام. بعد از بررسی‌های جامع به این نتیجه رسیدم که این کار لازم بود و هیچ گونه احساس پشیمانی ندارم. مساله این است که این کارمند اگرچه از نظر کاری در بسیاری جهات بد بود، اما روابط

مشاور عزیز، من یک تیم ۲۲ نفره را مدیریت می‌کنم که مسوولیت خدمات پشتیبانی به مشتری از طریق تلفن و ایمیل را بر عهده دارد. شرکت ما در طول تعطیلات سال نو بسته است و انتظار نمی‌رود کسی در تعطیلات کار کند. اما با توجه به بالا بودن حجم مشتریان از کارمندان می‌خواهیم حداقل نصف

مشاور عزیز! من در یک شرکت کوچک خصوصی کار می‌کنم. در این شرکت ما واحد منابع انسانی نداریم و چند ماه قبل نقش مدیریتی تازه‌ای به من محول شد. از وقتی در شغل جدید مشغول به کار شدم، دو تا از همکاران زیردستم که با هم سازگاری ندارند به شدت دردسرآفرین شده‌اند. آنها دائما به

مشاور عزیز! یکی از کارمندان زیر دست من به نام «مری» حدودا ۲۰ ساله است. هر زمان که بازخوردی منتقدانه از من می‌گیرد (حتی با لحنی ملایم و همراه با تعریف و تمجید از سایر کارهایش)، سرخ می‌شود و به شدت شروع به گریه می‌کند و اشک از صورتش جاری می‌شود و نمی‌تواند مکالمه را

مشاور عزیز، من پست مدیریتی نسبتا پراسترسی در یک شرکت منطقه‌ای دارم. شغل من طوری است که ۶ روز هفته تمام وقت باید کار کنم، مبلغ حقوق چندان بالایی ندارم، ارتباطم با مشتریان زیاد است و مسوولیت تغییر شیفت مداوم کارکنان فصلی را هم بر عهده دارم. من برای این پست خیلی جوان هستم، اما

مشاور عزیز، طی یک سال گذشته کلی بدبیاری آورده‌ام. یک جراحی اورژانسی داشتم. مجبور شدم از یکی از اقوام سالخورده‌ام که دچار اختلال شناختی است مراقبت کنم و حالا هم دارم به ناچار طلاق می‌گیرم و همه اینها در چند ماه اتفاق افتاده. تا حالا، از پس این مشکلات برآمده‌ام اما شغلم طوری است که

مشاور عزیز، من کارمندی به نام «سالی» دارم. او شش ماه پیش به تیم ما منتقل شد. انتقال او تصمیم من نبود اما به‌نظرم اتفاق خوبی بود. من و او با هم رابطه خوبی داشتیم و حتی درباره مدیران بدی که داشته، برایم گفته بود. طبق گفته خودش، مدیران سابقش با او منصفانه رفتار نمی‌کردند.

مشاور عزیز، حدود ۱۶ ماه است که مدیر شده‌ام و سرپرستی چهار کارمند را بر عهده دارم. قبل از این، معاون بودم و مسوولیت دو نفر را بر عهده داشتم. ولی یک مافوق داشتم که عملا همه کارها بر عهده او بود. حالا در سِمت جدید با مشکلی مواجهم. حوزه کاری ما، اصلا مردسالار نیست.

مشاور عزیز، من به تازگی مدیر شده‌ام. قرار بود از بین من و همکارم امیلی، یکی برای این سمت انتخاب شود که من ارتقا گرفتم و حالا او ناراحت است که چرا انتخابش نکرده‌اند. او اصلا برای جایگاه من احترام قائل نیست. در این مدت، دندان روی جگر گذاشته و لبخند زده‌ام و برای به