سئوال:
مشاور عزیز،
اخیرا از کارم استعفا دادهام. یک سال و نیم در آن شرکت کار کردم و برایشان سنگ تمام گذاشتم. شرایط مالی شرکت اصلا خوب نیست و قرار است ساختار شرکت را تغییر دهند. آن موقع، فکر کردم ممکن است تعدیل نیرو کنند و کارم را از دست بدهم. به همین خاطر، محض احتیاط به چند جا درخواست شغلی فرستادم. طی آن مدت، فهمیدم که حقوقم به نسبت مهارتهایم خیلی پایین بوده. بالاخره از یک شرکت، پیشنهاد شغلی گرفتم که هم حقوقشان معقول است، هم مزایای خوبی دارند و هم اجازه میدهند پروژههای پیشرفته و جذاب را بر عهده بگیرم. استعفا از شغل فعلیام، یک تصمیم سخت بود اما پیشنهاد آن شرکت، آنقدر جذاب بود که نمیشد ردش کرد.
اما از وقتی به مدیرم خبر دادهام که دارم میروم، او و چند تا از همکارها بیچارهام کردهاند. دائم به من میگویند: «کاری که تو انجام میدهی خیلی حیاتی است» یا «هیچکس نمیتواند از پس کار تو بربیاید» یا «ما را در شرایط بدی رها کردی. » حتی مدیرم غیرمستقیم به من گفت اگر شرکت ورشکست شود، تا حدی تقصیر من است. تقریبا هر بار که از راهرو رد میشوم، میشنوم که رئیسم دارد درباره استعفای من صحبت میکند و اینکه چقدر حالش گرفته است.
میدانم که ترک شرکت در این شرایط، برایشان مشکل ایجاد میکند اما من تقریبا یک ماه است که به او خبر دادهام و از همان زمان، دارم بیوقفه کار میکنم که یک پرونده درست کنم با جزئیات کامل درباره کم و کیف کار برای نیروی بعدی که وقتی وارد شرکت شد، با مشکل مواجه نشود. اما رئیسم فکر میکند این کافی نیست. هر وقت پیشنهاد میکنم یکی از همکارها، یکی از پروژههای من را بر عهده بگیرد، میگوید: «او سرش شلوغ است» یا «او از پسش برنمیآید.»
حالا بابت استعفایم، دائما استرس دارم. احساس گناه میکنم. شبها خواب ندارم و صبحها با ترس و لرز به کار میروم. از یک طرف، میترسم مدیرم، بعدها که دنبال کار جدید هستم، پیش کارفرماهای بعدی از من بد بگوید. آیا راهحلی هست؟
پاسخ مشاور:
دوست عزیز، تو تنها نیستی. خیلی از مدیرها استعفای کارمند را به خودشان میگیرند و فکر میکنند استعفای کارمند، به آنها و سازمان یک ضربه مهلک وارد میکند.
اما آدمها همیشه استعفا میدهند و این طبیعی است و گاهی استعفای کارمند در شرایطی است که برای کارفرما سخت است. این در دنیای کسبوکار، کاملا نرمال است.
البته منظورم این نیست که از دست دادن یک کارمند کلیدی، سخت نیست. چرا هست. اما یک مدیر شایسته میداند که وقتی کارمند داری، کاملا طبیعی و قابل پیشبینی است که او یک روز تصمیم بگیرد برود. کارمند در ازای کارش دارد پول میگیرد و باید بر اساس عقل و منطق تصمیم بگیرد که چه کاری برایش مناسب است. پس به نظرم مضحک است که همکارانت سعی دارند در تو عذاب وجدان ایجاد کنند. حتی اگر واقعا با رفتن تو، شرکت ورشکست شود، این یک نشانه است که شرکت در هر حال، دوام نمیآورد. اگر یک شرکت قرار است صرفا به دلیل استعفای یک کارمند از هم بپاشد، قطعا مشکلات جدی و ریشهای دارد.
بهعلاوه، اگر به قول خودشان «حضور تو واقعا آنقدر مهم است که هیچکس نمیتواند جایت را بگیرد»، چرا قبل از اینکه تصمیم به استعفا بگیری، برای جلب رضایت تو تلاش نکردند؟ چرا حقوقت آنقدر کم بوده؟ این همه استرس، آن روزها کجا بود؟
اگر حفظ تو برای مدیرت مهم بود، یک روز تو را صدا میکرد و میگفت: «تو نیروی ارزشمندی هستی و برایمان مهم است که در بلندمدت با ما باشی. آیا کاری هست که برای جلب رضایتت یا پیشرفتت در این جایگاه، انجام دهیم؟» بهخصوص وقتی که اوضاع شرکت خوب نیست، یک مدیر منطقی باید حواسش باشد که کارکنان ممکن است نگران تعدیل نیرو باشند و به دنبال فرصتهای شغلی دیگر بگردند.
اما حتی اگر برای ماندنت از هیچ تلاشی دریغ نمیکردند، باز هم این حق توست که استعفا دهی. شاید یک کار دیگر پیدا کردی که خوشمسیر است. یا کلا تصمیم گرفتی وارد یک حوزه دیگر شوی. قرار نیست تا ابد در یک شرکت بمانی.
تو به هیچ کارفرمایی، دِین نداری که تا ابد به آنها وفادار باشی. تنها دِین تو این است که کارت را، در مدت زمانی که آنجا هستی، به درستی انجام دهی و هر وقت خواستی از آنجا بروی، زودتر به آنها خبر بدهی و کمک کنی که فرآیند جایگزینی نیروی جدید، برایشان آسان شود. که ظاهرا همه این کارها را انجام دادهای.
اگر شرایط برعکس بود، قول میدهم که رئیست هر وقت که دلش میخواست اخراجت میکرد یا نامت را در لیست تعدیل نیرو قرار میداد. که این هم حق اوست. رابطه تجاری همین است و هر یک از طرفین باید به منافع خودش فکر کند.
تو هیچ اشتباهی مرتکب نشدهای. یک کار خوب پیدا کردهای و طبیعی است که آن را قبول کنی.
در مورد همکارها، تا جایی که میتوانی حرفهایشان را نادیده بگیر. اگر کسی گفت: «وجود تو اینجا حیاتی است»، بگو: «ممنون. مطمئنم که یک نیروی خوب پیدا میکنید. » اگر رئیست دوباره گفت اگر بروی شرکت ورشکست میشود، بگو: «مطمئنم که این اتفاق نمیافتد. ما اینجا کلی کارمند خوب داریم.»
ممکن است وسوسه شوی که به حقوقها اشاره کنی و بگویی: «من زمانی که دنبال کار بودم، فهمیدم که حقوقم نسبت به نرخ بازار، خیلی کم است. اگر نگران از دست دادن کارمندهای دیگر هستید، ببینید آیا حقوق بقیه کارمندها نیاز به افزایش دارد یا خیر. برای آنکه در عرصه رقابت بمانید. » این میتواند یک بازخورد مفید باشد اما اینکه بگویی یا نگویی، بستگی به روحیات رئیست دارد.
گفتی نگران هستی که رئیست، بعدها پیش کارفرماهای آیندهات از تو بد بگوید. آیا او را خوب میشناسی؟ آیا او یک آدم انتقامجو است؟ اگر چنین است، به کارفرماهای آیندهات بگو که او استعفای تو را به خودش گرفته و از تو ناراحت است. پیشنهاد کن که برای بررسی سوابق تو، با کارفرماها یا افراد دیگر صحبت کنند. اما واکنش مدیرت، احتمالا گذراست. بیشتر مدیرهایی که استعفای کارمند را به خودشان میگیرند، مدتی بعد که کارمند رفت و آبها از آسیاب افتاد، میبینند که دنیا به آخر نرسیده و همه چیز را فراموش میکنند.
لطفا فقط احساس گناه نداشته باش. تو هیچ اشتباهی مرتکب نشدهای. آدمها شغلهایشان را ترک میکنند. این طبیعی است. کسبوکار همین است و هیچ ایرادی ندارد.
- در مورد پیشنهاداتی که مشاوران خارجی ارائه کردهاند، قبل از پذیرش و بهکارگیری این پیشنهادات، بررسی کنید که آیا با توجه به شرایط و بافت اجتماعی - اقتصادی کشورمان، اجرای این پیشنهاد به مصلحت است. این وبلاگ مسئولیتی در قبال کاربرد این پیشنهادات توسط خوانندگان ندارد.
- لطفا نظرات و تجربیاتتان را با خوانندگان وبلاگ در میان بگذارید.