سئوال:
مشاور عزیز،
بهترین راهی که خود را در برابر تعدیل نیرو مصون کنم چیست؟ اخیرا در محل کار من، تعداد نیروها را کم کردهاند و میخواهم کاری کنم که کارفرمایم نتواند بدون من به کارها ادامه دهد. آیا این اصلا امکان دارد؟ اگر یک کارمند خوب باشم، آیا ممکن است اخراج شوم؟
پاسخ مشاور:
دوست عزیز، امکان ندارد که خودت را از اخراج مصون کنی. میتوانی بهترین کارمند دنیا باشی. جلسهای در هنگکنگ یا فیلادلفیا تشکیل میشود و تصمیم میگیرند شعبه شما را کلا تعطیل کنند. و تو مشمول تعدیل میشوی. نمیخواهم منفی باشم اما باید بدانی کجا قدرت داری و کجا تحت کنترل تو نیست. نمیتوانی به یک شغل بچسبی و فکر کنی «اولویت اول من، حفظ این شغل است». این تحت کنترل کامل تو نیست و نمیتواند یک استراتژی موثر باشد.
استراتژی هوشمندانهتر و توانمندسازتر این است که خود را عرضهپذیر کنی. یعنی قابلیت عرضه به بازار را افزایش دهی. هر تجربه شغلیای که داشتهای که میتواند رزومهات را درخشان کند، بنویس. هرچقدر میتوانی یاد بگیر. به دل چالشهای جدید برو.
تو نمیتوانی اقدامات چند نفر را که تصمیمگیرنده ماندن یا نماندن کارمندها هستند کنترل کنی. کارت را مثل همیشه عالی انجام بده. بیشتر از این از دستت برنمیآید. عرضهپذیر باش. به این فکر کن که کدام مشکلات کارفرماها را میتوانی حل کنی. ببین که آن مشکل چطور به وجود میآید و چقدر برایشان هزینه دارد.
به این فکر کن که اگر شغلت از بین برود یا در ریسک باشد، چه مشکلات دیگری را میتوانی حل کنی. به این فکر کن که استعدادهای تو چقدر برای کارفرما ارزش مادی دارد. بهدنبال کارفرماهایی بگرد که به استعدادها و تجربیات تو نیاز دارند.
به مهارتها و سایر پیشنیازهای شغلها در آگهیهای استخدام دقت کن. آیا تجربیاتت به چیزی که کارفرماها دنبالش هستند نزدیک است؟ آیا میتوانی وارد یک پروژه مرتبط شوی؟
داستانهایت را ثبت کن. با مسوولان استخدامی که با تو تماس میگیرند صحبت کن. هر وقت آماده بودی، آنها را در لینکدین پیدا کن و بگو: «مشتاق شنیدن درباره فرصتهای جدید هستم.» بهترین درمان نگرانی، اقدام است. کنترل مسیر حرفهای خودت را در دست بگیر و وارد قلمرو قدرتت شو. اگر یک روز کارفرمایت نیازی به خدماتت نداشت، یک سازمان دیگر حتما نیازمندت خواهد بود.
پس سعی کن همیشه یک کارمند خوب باشی اما حتی کارمندهای خوب هم گاهی اخراج میشوند. از بچگی در گوش ما خواندهاند که «اگر سخت کار کنی»، موفقیت شغلیات را تضمین خواهی کرد. اما حالا میدانیم که مهمترین چیز در یک سازمان، استراتژی، محصولات یا قیمت سهامش نیست. همه اینها خروجی هستند. مهمترین چیز در یک سازمان، انرژیای است که از سطوح بالا تا پایین جریان دارد. مهمترین چیز در یک سازمان، فرهنگش است. هر سازمانی مثل بدن است. اگر بدن سالم باشد، اتفاقات خوب میافتد. اگر نباشد، اتفاق خوبی رخ نمیدهد. حرکت، کند و راکد خواهد بود. فرهنگ بد سازمان را کاملا میتوانی تشخیص دهی چون فرهنگ، رساترین و بلندترین صدایی است که به گوش میرسد.
سلامت سازمان، صرف نظر از وظایف شغلی، بسیار حائز اهمیت است. بسیاری از کارکنان باهوش و بااستعداد، برای یاد گرفتن این درس، بهای گزافی دادهاند. آنها وظایفشان را به خوبی انجام دادهاند اما باز هم به مشکل برخوردهاند. شاید کسی در سطوح بالا را ناراحت کرده باشند یا تیم مدیران ارشد، تحمل شنیدن حقایق را از زبان آنها نداشته.
در این مواقع، تو بهعنوان یک کارمند مرتکب خطایی نشدهای، به جز یکی: نشانههای عدم سلامت سازمان را ندیدهای. نمیدانستی که اگر به انرژی منفی سازمان اشاره کنی، ممکن است به قیمت اخراجت تمام شود. حتی ممکن است سکوت کرده باشی اما باز هم آنها را عصبانی کرده باشی چون آدمهایی که دچار ترس هستند انرژی را خوب تشخیص میدهند. ممکن است تو را دشمن خود ببینند حتی اگر خالصانه قصد کمک به آنها را داشته باشی.
۱۰ دلیلی که ممکن است باعث اخراج کارمندان خوب شود از این قرارند:
- اگر کارهای فوقالعاده تو باعث شود مدیران ردهبالا دچار خجالت شوند، ممکن است اخراج شوی. ممکن است فکر کنند تو داری کارها را سرسری انجام میدهی تا زود به نتیجه برسی. ترجیح میدهند به جای اینکه راز موفقیتت را بپرسند، از دستت خلاص شوند.
- ممکن است بهخاطر پرسیدن سوالاتی که کسی نمیخواهد جواب دهد، اخراج شوی. مثلا این سوال «آیا مطمئنیم که این بهترین راه برای مدیریت این فرآیند است؟» یا «برنامه بلندمدت چیست؟»
- ممکن است بهخاطر مشخص کردن حد و مرزهای عادی، اخراج شوی. مثلا بگویی «نمیتوانم این پروژه را به خانه ببرم و انجام دهم. آن را روز اول هفته آینده تمام میکنم».
- ممکن است برای اشاره به مشکلی که همه دارند آن را نادیده میگیرند اخراج شوی؛ مشکلی که همین حالا نیاز به رسیدگی دارد.
- ممکن است بهخاطر داشتن ایدهای که بهتر از ایدههای مدیرت است اخراج شوی.
- ممکن است بهخاطر توجه ویژهای که رهبران ارشد به تو دارند، اخراج شوی. بعضی از مدیران نمیتوانند مسائل را از هم تفکیک کنند. از نگاه آنها، هر کسی که در قلمروشان است یا طعمه است یا شکارچی. اگر حس کنند که شکارچی هستی، به چشم بر هم زدنی تو را حذف میکنند. مدیری که دچار احساس ناامنی و ترس است، اگر احساس کند تو مورد توجه رهبران ارشد هستی، تو را شکارچی تلقی میکند.
- ممکن است عملکرد خوبت، سایر واحدها را عصبانی کند. مدیران سایر واحدها ممکن است به مدیر تو بگویند: «کارمندت دارد خودنمایی میکند و اینطوری، ما بد به نظر میرسیم.»
- ممکن است بهخاطر اینکه در خارج از سازمان، در چشم هستی اخراج شوی. مثلا از تو برای سخنرانی در همایشها دعوت شود، تقدیر شوی یا مقالهای از تو منتشر شود. در یک فرهنگ ناسالم، دیگران از این چیزها خوششان نمیآید.
- ممکن است مدیرت فکر کند که سرعتت زیاد است و ایدههایت زیادتر. و این را تهدیدی برای خودش قلمداد کند.
- ممکن است دستاوردهایت باعث شود مدیرت از خودش بپرسد: «نکند این فرد بهدنبال جایگاه من باشد؟»
اخراج شدن به هیچوجه باعث خجالت نیست و برای کارمندهای عالی هم پیش میآید. اگر چنین چیزی پیش آمد، یادت باشد که هر مدیر و کارفرمایی استحقاق تو را ندارد.
- در مورد پیشنهاداتی که مشاوران خارجی ارائه کردهاند، قبل از پذیرش و بهکارگیری این پیشنهادات، بررسی کنید که آیا با توجه به شرایط و بافت اجتماعی - اقتصادی کشورمان، اجرای این پیشنهاد به مصلحت است. این وبلاگ مسئولیتی در قبال کاربرد این پیشنهادات توسط خوانندگان ندارد.
- لطفا نظرات و تجربیاتتان را با خوانندگان وبلاگ در میان بگذارید.