سئوال:
مشاور عزیز، مدتی است که تصمیم گرفتهام استعفا دهم. شغلم را دوست داشتم و همه چیز خوب بود تا اینکه مدیر واحد را عوض کردند و یک فرد جدید به نام «تد»، سرپرستی واحد را بر عهده گرفت. او به حرف هیچ کس گوش نمیدهد و بیش از حد از کارکنان ایراد میگیرد. او حتی گاهی بی دلیل سر کارکنان داد میزند. از وقتی او آمده، کسی شغلش را دوست ندارد. مدتی پس از انتصاب او، دو نفر از کارکنان استعفا دادند. پیش از آنکه سازمان را ترک کنند، از آنها خواسته شد که در «مصاحبه خروج» شرکت کنند اما آنها قبول نکردند. آنها به من گفتند: «ما تا به حال با او (مسوول مصاحبه) صحبت نکردهایم و اصلا او را نمیشناسیم. فقط میدانیم نامش شلی است. او احتمالا رده پایینترین کارمند منابع انسانی است. اگر شرکت به نظر ما اهمیت میداد، قبل از اینکه کار به اینجا بکشد کاری میکرد.»
اما من میخواهم در این مصاحبه شرکت کنم. میخواهم از بدرفتاری مدیرم با کارکنان پرده بردارم. تنها مشکلی که وجود دارد این است که خواهرم هم در همین شرکت کار میکند و نمیخواهم افشاگری من، عواقب بدی برای او داشته باشد. از طرف دیگر، از زمانی که تصمیم گرفتم شغلم را ترک کنم، به دنبال کار جدید هستم. چند جا برای مصاحبه با من تماس گرفتند. سالها بود که در مصاحبه شرکت نکرده بودم. سوالم اینجاست که در مصاحبه خروج و مصاحبههایی که پیش رو دارم چقدر صداقت داشته باشم؟ آیا تمام حقایق را به شلی بگویم؟ تمام داستانهای وحشتناکی را که طی ۶ماه گذشته در واحدمان اتفاق افتاده برایش تعریف کنم؟ میترسم این کارم به ضرر همکارانم تمام شود. در مصاحبههای شغلی چطور؟ چقدر صداقت داشته باشم؟ بعضی از مسوولان مصاحبه فقط درباره تجربیات و سوابق صحبت میکنند اما بعضی از آنها دوست دارند سفره دلمان را باز کنیم. من هم آدم پر حرفی هستم و نمیتوانم جلوی خودم را بگیرم. آیا باید بگویم که بچه دارم، تنها هستم یا مثلا کارهای داوطلبانه انجام میدهم؟ نظر شما چیست؟
—
دوست عزیز، اول برویم سر موضوع مصاحبه خروج. حتی اگر خواهرت در آن شرکت نبود، من تو را از رفتن به آن مصاحبه منع میکردم چون نهتنها فایدهای ندارد بلکه ممکن است ضرر داشته باشد.
درست حدس زدی. افشاگری تو ممکن است به ضرر همکارانت تمام شود. مدیر شما از وقتی که آمده به حرف هیچ کس اهمیت نداده. آیا فکر میکنی به حرف کارمند رده پایین منابع انسانی گوش دهد؟
شلی در جایگاهی نیست که مشکل واحد شما را حل کند. او را نفرستادهاند که مشکلی را حل کند. ظاهرا مدیران ارشد نمیخواهند گاهی به واحد شما سر بزنند و ببینند اوضاع چطور است. اگر به شما اهمیت میدادند، تد را بهعنوان مدیر انتخاب نمیکردند که واحدتان را نابود کند. بازخورد صادقانه تو، این روند را تغییر نمیدهد.
اگر شرکتی به نظر کارکنانش بها بدهد، میلیونها راه برای دریافت بازخورد از کارکنان وجود دارد، چه بهصورت مجازی و چه بهصورت حضوری، مثل فرمهای نظرسنجی بدون نام یا جلسات تبادلنظر.
بازخورد صادقانهات را برای خودت نگه دار. خودت را با شرکت در آن مصاحبه، خفیف نکن. در شرکتهایی مثل شرکت شما، سیستم به قدری ناکارآمد است که با این کار، فقط وجههات خراب میشود و برچسب «عیبجویی» به تو میزنند.
و اما برویم سر موضوع دوم، یعنی مصاحبههای شغلی. در مصاحبه، درباره زندگی شخصیات همانقدری صحبت کن که لازم است. تو باید به دنبال شرکتی بگردی که بدانند خارج از محیط کار، مسوولیتهایی داری اما فراموش نکن که کسانی که با تو مصاحبه میکنند، معمولا کسانی نیستند که در آینده قرار است برایشان کار کنی.
گاهی تو را به یک مصاحبه غربالگری دعوت میکنند و مسوول مصاحبه کسی است که ممکن است پس از استخدام، هرگز او را نبینی. سپس، اگر در این مصاحبه قبول شوی، ممکن است با مدیر آیندهات مصاحبه کنی.
زندگی شخصیات را با کسی در میان نگذار چون به کسی ربطی ندارد. بعضی از آدمها جانبدارانه یا متعصبانه رفتار میکنند. مثلا از بعضی از مدیران استخدام شنیدهام که میگویند: «دوست نداریم افرادی را که بچه کوچک دارند استخدام کنیم.» این کار غیراخلاقی و غیرقانونی است اما به هر حال اتفاق میافتد.
باید فرض را بر این بگذاری که مسوول مصاحبه با ترسهای مختلفی مواجه است. شخصی که تصمیم میگیرد تو با مدیر آیندهات دیدار کنی یا نه، ممکن است به این ترسها دچار باشد:
- اگر این متقاضی را انتخاب کنم و استخدام شود و کارش خوب نباشد، من به دردسر میافتم.
- ماریا به نظرم آدم باهوشی است اما اینقدر درباره نجات سگهای خیابانی صحبت کرد که حس کردم آنقدرها هم به کار متعهد نیست.
- ماریا یک بچه دارد و تنها زندگی میکند. احتمالا دائما مجبور میشود مرخصی بگیرد و به بچهاش رسیدگی کند. ما اجازه نداریم این مسائل را در تصمیمگیریمان تاثیر دهیم اما خودش موضوع را به میان کشید، نه من!
اگر میترسی مبادا حرفی از دهانت بپرد و بعدا پشیمان شوی، بهتر است قبل از حضور در مصاحبه، مصاحبه کردن را بارها و بارها با دوستانت تمرین کنی.
پاسخ دادن به سوالات باز (open-ended) را با خودت تمرین کن. مثل این سوال: «از خودت بیشتر بگو.» سعی کن سفره دلت را باز نکنی و درباره بچههایت صحبت نکنی.
فرض کن در پاسخ به این سوال بگویی: «خب، من در همین شهر خودمان، سن آنتونیو بزرگ شدم و دو بچه سه و پنج ساله دارم.» اگر جوابت این باشد، کسی سرزنشت نمیکند اما این جواب مناسبی نیست، اگر چه این کاملا غریزی است که یک مادر درباره فرزندانش صحبت کند. چه کسی هست که نخواهد درباره بچههایش صحبت کند؟
به جای جواب بالا، این جواب را بده: «من در همین شهر بزرگ شدم. به مدت چند سال به دالاس نقل مکان کردم و حالا برگشتهام. مدتی در زمینه حسابهای پرداختنی کار میکردم و اخیرا در حوزه حقوق و دستمزد نیز فعالیت کردهام. شنیدهام که شما به فردی نیاز دارید که در هر دو زمینه مهارت داشته باشد. دوست دارم درباره این جایگاه شغلی بیشتر بدانم.»
با آرزوی بهترینها برای تو.
پاسخ مشاور:
- در مورد پیشنهاداتی که مشاوران خارجی ارائه کردهاند، قبل از پذیرش و بهکارگیری این پیشنهادات، بررسی کنید که آیا با توجه به شرایط و بافت اجتماعی - اقتصادی کشورمان، اجرای این پیشنهاد به مصلحت است. این وبلاگ مسئولیتی در قبال کاربرد این پیشنهادات توسط خوانندگان ندارد.
- لطفا نظرات و تجربیاتتان را با خوانندگان وبلاگ در میان بگذارید.