سئوال:
مشاور عزیز، پس از ماهها جستوجو برای کار، بالاخره برای مصاحبه با من تماس گرفتند. شغلش، شغل رویاهایم نبود اما برای شروع زندگی در یک شهر جدید این بهترین گزینه بود. از همان ابتدا اتفاقهایی افتاد که باعث شد مردد شوم. برنامهریزی مصاحبه اول بر عهده دو نفر بود که ظاهرا با هم هماهنگ نبودند. به همین خاطر، به من اطلاع ندادند که کجا بروم و مسوول مصاحبه کیست. زنگ خطر اول! روز مصاحبه، نزدیک بود در محوطه شرکت گم شوم. از بس که پیدا کردنش سخت بود. بالاخره با پرس و جو توانستم ساختمان را پیدا کنم.
وقتی رسیدم، هیچ کس در جریان نبود که قرار مصاحبه دارم. ۱۰ دقیقه معطل شدم. پس از شروع مصاحبه، گفتند که ۱۰ سوال استاندارد از من خواهند پرسید تا عدالت در مورد همه متقاضیها رعایت شود. سپس از من خواستند که کل سابقه کارم را برایشان توضیح دهم، آن هم در حالی که قبلا در فرم درخواست که پنج صفحه بود، همه را مو به مو نوشته بودم. چرا باید فرم پر کنم وقتی قرار است همه آن اطلاعات را دوباره در مصاحبه تکرار کنم؟ حس کردم آنها برای متقاضیها اهمیت قائل نیستند.
زنگ خطر دوم! فردای آن روز، در کمال تعجب، مدیر ارشد شرکت با من تماس گرفت و شغل را به من پیشنهاد داد. از او تشکر کردم و خواهش کردم که جزئیات پیشنهادش را برایم ایمیل کند تا چند روز دربارهاش فکر کنم. با یک حالت آشفته پرسید: «چرا باید به زمان نیاز داشته باشی؟ خیلیها منتظر تماس من هستند. وقتی به مصاحبه میآیی، یعنی شغل را میخواهی. تا به حال کسی را ندیدهام که زمان بخواهد تا دربارهاش فکر کند.
زنگ خطر سوم! به او گفتم که منظورم، جزئیات مربوط به حقوق و مزایا و عنوان شغلی و این چیزهاست. گفتم: «اگر این شغل را بهعنوان یک گزینه در نظر نگرفته بودم، هیچوقت این اطلاعات را از شما نمیخواستم.» روزی که از او مهلت خواستم، آخر هفته بود. پس به نظرم درخواستم اصلا غیرمعقول نبود. وقتی ماجرا را با اطرافیانم در میان گذاشتم، با واکنشهای متفاوتی روبهرو شدم. بعضیها گفتند که حق با من است، اما بعضی دیگر گفتند که این اتفاقها در شرکتهای کوچک که واحد منابع انسانی ندارند، طبیعی است. حس کردم منظورشان این است که «باید» رفتار غیرحرفهای را بپذیرم و برای استخدام شدن، یک چیزهایی را فدا کنم.
وقتی بالاخره پیشنهادشان را به صورت کتبی دریافت کردم، دیدم حقوق پیشنهادیشان از نرخ بازار پایینتر است و باید آخر هفتهها هم کار کنم. محترمانه پیشنهادشان را رد کردم و مطمئنم که تصمیم درستی گرفتم. اما چند سوال دارم. در آینده چطور یک شرکت خوب را تشخیص دهم؟ اطرافیانم گفتند که این سبک مصاحبه، در خیلی شرکتها رایج است. ظاهرا هیچکس رزومه و فرم درخواست متقاضیها را نمیخواند. آیا این دارد به یک امر عادی تبدیل میشود؟ چرا شرکتها از متقاضی میخواهند که چندین صفحه فرم پر کند وقتی اصلا آن را نمیخوانند؟ آیا صرفا بهخاطر اینکه یک شرکت واحد منابع انسانی ندارد، دلیل میشود که اینطور رفتار کنند؟ آیا برای بهدست آوردن یک فرصت شغلی در یک حوزه رقابتی، مجبورم توقعاتم را پایین بیاورم؟
پاسخ مشاور:
دوست عزیز، بله. زنگ خطرهایی وجود دارد، در هر دو طرف. بزرگترین زنگ خطر مربوط به مدیر ارشد است. واکنش او به سوال تو عجیب است. اگر تا به حال با چنین درخواستی روبهرو نشده، لابد به افراد زیادی پیشنهاد شغلی نداده یا بهدنبال کسی است که بیچون و چرا پیشنهادش را بپذیرد. اگر واقعا فکر میکند که متقاضی باید با کمال میل پیشنهادش را بپذیرد (با هر حقوقی)، به نظرم کلا با روال کار آشنا نیست. ناهماهنگی در برنامهریزی؟ گاهی حتی در شرکتهای خوب هم پیش میآید. آنها هم انسانند و گاهی کارها را خراب میکنند. ده دقیقه معطل شدی؟ جزو چیزهایی است که کاملا طبیعی است. اگر یک ساعت معطل میشدی، توهینآمیز بود ولی ده دقیقه نه. پرسیدن یکسری سوال استاندارد از همه متقاضیها هم غیرعادی نیست. «لطفا تمام سوابق کارت را برایمان توضیح بده.» این خیلی سوال خوبی نیست اما چیزی نیست که بابتش به فکر فرو بروی. خیلی از مسوولان مصاحبه دوست دارند سابقه کار متقاضی را از زبان خودش بشنوند تا ببینند روی چه چیزهایی تاکید دارد و چطور سوابقش را توضیح میدهد.
آنها نگفتهاند که «دقیقا همه چیزهایی که در رزومه نوشتی دوباره تکرار کن.» احتمالا منظورشان این بوده که «سوابقت را برایمان شرح بده و بگو که چطور در کارت پیشرفت کردهای.» آنها به احتمال زیاد رزومهات را خواندهاند. شاید به دلایل قانونی مجبورند از متقاضی بخواهند که چند صفحه فرم پر کند و احتمال دارد که آن را مرور نکرده باشند. اگر هیچکس در جریان نبوده که تو قرار مصاحبه داری، این یک مشکل است اما اگر فقط کسی که به تو خوشامد گفته از ماجرا خبر نداشته، این باعث نگرانی نیست. سازمانهای کوچک گاهی دچار هرج و مرج میشوند چون کارمندها کلی کار روی سرشان ریخته و وظایف مختلفی بر عهده دارند. با این وجود، فراموش کردن قرار مصاحبه یعنی بیش از حد بینظمند که باید این را در تصمیمگیری لحاظ کنی. اما میرسیم به تو. به نظرم تو هم انتظارات عجیبی داری. ظاهرا تو بهخاطر اتفاقاتی که کاملا طبیعی هستند و در هر مصاحبهای ممکن است پیش بیایند، آزردهخاطر شدی.
برایم عجیب است چون گفتی ماههاست که داری دنبال کار میگردی. منظورم این نیست که صرفا چون چاره دیگری نداری، هر رفتاری را تحمل کنی. اما به نظرم با توجه به شرایطی که داری، میتوانی از این کم و کاستیهای جزئی چشمپوشی کنی. چیزهایی مثل ده دقیقه تاخیر. دنبال کار گشتن واقعا طاقتفرساست. معادله قدرت طوری است که اگر مسوولان مصاحبه خطایی کنند، کسی قضاوتشان نمیکند اما اگر تو همان خطا را مرتکب شوی، قضاوت خواهی شد. مثل ۱۰ دقیقه تاخیر. باید بتوانی چیزهای کوچک آزاردهنده را از نشانههای جدی سوءعملکرد تفکیک کنی. این به معنای پذیرش رفتار غیرحرفهای نیست. به این معناست که مسوولان استخدام هم انسانند و احتمالا شغل اصلیشان جذب نیرو نیست و انسان جایزالخطاست. اگر فردی که قرار است با او کار کنی، ناسازگار یا غیرمنطقی باشد یا فرهنگ آنجا سمی باشد، باید پیشنهاد شغلی را رد کنی. تو برای رد پیشنهاد آنها دلایلی داری که برای خودت قانعکننده بوده، مثل رفتار مدیر یا حقوق پایین. هر کجا که خواستی کار کنی، این مراحل را باید طی کنی: مصاحبه با کارفرما، صحبت با کارکنان آنجا، توجه به فضای شرکت و نشانههای جدی جو سمی. اما به نظرم باید کمی صبر و درک خودت از شرایط را بالا ببری، بهخصوص در حوزه رقابتی که به سختی کار پیدا میشود.
- در مورد پیشنهاداتی که مشاوران خارجی ارائه کردهاند، قبل از پذیرش و بهکارگیری این پیشنهادات، بررسی کنید که آیا با توجه به شرایط و بافت اجتماعی - اقتصادی کشورمان، اجرای این پیشنهاد به مصلحت است. این وبلاگ مسئولیتی در قبال کاربرد این پیشنهادات توسط خوانندگان ندارد.
- لطفا نظرات و تجربیاتتان را با خوانندگان وبلاگ در میان بگذارید.