چه زمانی برای تغییر مسیر شغلی خیلی دیر است؟

سئوال:

مشاور عزیز، من حدود ۲۰ سال به‌عنوان مسوول هماهنگی و رهبر پروژه برای یک شرکت مشاوره کار کردم. مدتی از کارم بیرون آمدم تا کمک حال پدر و مادر سالخورده‌ام باشم. مادرم سال‌پیش از دنیا رفت و حالا پدرم در خانه سالمندان است. می‌خواهم دوباره کارم را از سر بگیرم اما می‌ترسم که برای تغییر شغل، زیادی پیر شده باشم. از کار‌کردن در شرکت مشاوره چیز خاصی عایدم نشد و خیلی دوست دارم یک چیز جدید را امتحان کنم اما نمی‌دانم آیا شدنی است یا نه. من ۵۴ سالم است. به‌نظرتان برای یک شروع دوباره دیر نیست؟ در ضمن، نگران این هم هستم که کارفرماها در مورد وقفه دو ساله‌ای که در رزومه‌ام افتاده چه فکری خواهند کرد. چه کار کنم؟

پاسخ مشاور:

دوست عزیز،

درگذشت مادرت را تسلیت می‌گویم. در جواب سوال اولت باید بگویم که برای تغییر مسیر شغلی هیچ‌وقت دیر نیست، مگر اینکه قصد انجام کاری را داشته باشی که فقط جوان‌ها انجامش می‌دهند، مثل بازی برای یکی از تیم‌های لیگ برتر بیسبال. سوال مهم این نیست که «چه زمانی برای تغییر مسیر شغلی دیر است؟»

سوال اصلی این است: «می‌خواهم بقیه زندگی‌ام را چطور بگذرانم؟» و جوابش را باید در درونت پیدا کنی. چطور؟ با فکر کردن به زندگی‌ای که تا الان داشتی. هیچ کتاب و تستی نمی‌تواند بگوید تو عاشق چه چیزی هستی. تجربیاتت خیلی ارزشمندتر از چیز‌هایی هستند که فکرش را می‌کنی. تقریبا همه کارجوها گاهی دچار افت روحیه می‌شوند که باعث می‌شود فراموش کنند چقدر استعداد دارند. کسانی که سال‌ها با کارها و آدم‌های تکراری سر و کار داشته‌اند و حالا از کارشان بیرون آمده‌اند، بیشتر از بقیه دچار این حس می‌شوند چون می‌ترسند کارفرماهای بعدی در مورد وقفه شغلی‌شان، فکر بد بکنند. وقتی دچار افت روحیه می‌شوی، شک می‌کنی که آیا اصلا آنقدر که حس می‌کردی موفق و ماهر بوده‌ای یا نه. ذهنت که دچار ترس شده ممکن است بگوید: «شاید هیچ‌وقت نتوانسته‌بودی خودت را جمع و جور کنی. شاید زندگی‌ات روی هوا بوده. شاید همه‌اش را وانمود می‌کردی.» بله. قطعا داشتی تظاهر می‌کردی. همه ما هر روز وانمود می‌کنیم، هر وقت که وارد یک حیطه جدید می‌شویم و می‌گوییم: «خب! امروز از این تجربه کلی چیز یاد می‌گیرم.»

اگر هر روز فقط کارهای تکراری انجام دهیم، کارهایی که خوب بلدیم، چقدر غمگین می‌شویم؟ وظیفه تو این است که وارد یک مسیر کاملا جدید شوی و از آن لذت ببری. این یک پازل نیست که بخواهی حلش کنی. این یک دگرگونی و تغییر فیزیکی است، مثل تبدیل آب به بخار.

اگر از نظر مالی در مضیقه نیستی، برای کاریابی عجله نکن. کمی زمان بگذار و فکر کن. اگر همین حالا پول لازم داری، یک شغل موقتی یا «شغل برای بقا» پیدا کن. شاید این شغل هیچ‌ربطی به اهداف حرفه‌ای‌ات نداشته باشد ولی مکانی به تو می‌دهد که هر روز را آنجا بگذرانی و البته درآمد، حتی اگر قابل‌توجه نباشد.

تو داری مسیرت را برای ورود به یک حوزه جدید پیدا می‌کنی. مدتی از کار بیرون آمدی تا به نیازهای پدر و مادرت رسیدگی کنی و این خدمت بزرگی است.

در مورد وقفه دو ساله در رزومه‌ات باید بگویم چیزی نیست که بابتش معذرت‌خواهی کنی. مسوولیت تو نسبت به والدینت از هر چیزی مهم‌تر است.

بعضی از کارفرماها از وقفه شغلی خوششان نمی‌آید. از آنها دوری کن. آنها شایستگی استعداد تو را ندارند.

مدتی وقت بگذار و عمیقا درباره زندگی ۵۴‌ساله‌ات روی این سیاره و ادامه مسیرت که به افق منتهی می‌شود، فکر کن. زمان تو ارزشمند است و باید تصمیم بگیری که می‌خواهی هر ثانیه‌اش را چطور بگذرانی. این تصمیم بزرگی است. تصمیمت نباید از سر استیصال باشد، بلکه باید ابتدا به خودت ایمان بیاوری.  زمان و انرژی‌ که برای بازیافت آرامش و ثبات خودت صرف می‌کنی، سرمایه‌گذاری‌ای است که در فصل دوم زندگی‌ات، تو را به موفقیت می‌رساند. مشتاقیم که درباره‌اش بشنویم. اما تغییر مسیر شغلی فقط برای افراد مسن یک چالش نیست، بعضی‌ها در سنین جوانی هم با این مشکل مواجهند. بعضی‌ها هم آنقدر شغلشان را دوست دارند که اصلا به تغییر مسیر فکر نمی‌کنند‌ مثل این مخاطب که برای ما نوشته:

«مشاور عزیز! من عاشق شغلم هستم. اصلا دوست ندارم به این فکر کنم که یک روز از اینجا بروم یا اینکه بعدش چه خواهد شد. چرا نباید از داشتن یک شغل خارق‌العاده که برای اولین‌بار برایم پیش آمده، لذت ببرم؟»

در پاسخ به او می‌گویم دوست عزیز، حتما! کاری را بکن که حست به تو می‌گوید. اما می‌خواهم به همه شما یادآوری کنم که حواستان باشد. فکر نکنید که چون شغل فعلی‌تان را دوست دارید، پس لازم نیست درباره مسیر حرفه‌ای‌تان فکر کنید. خیلی‌ها این اشتباه را مرتکب می‌شوند. آنها به خواب می‌روند. به خودشان می‌گویند: «من یک شغل عالی دارم. مسیر حرفه‌ای چه اهمیتی دارد؟ بعدا درباره‌اش فکر خواهم کرد.» بعد ناگهان، ورق برمی‌گردد و یک اتفاق ساده باعث می‌شود شغلشان را از دست بدهند یا به خودشان می‌آیند و می‌بینند دوست دارند استعفا دهند چون شغلشان، دیگر مثل قدیم، خارق‌العاده نیست. اما چون تمام این مدت خواب بوده‌اند، این به ضررشان تمام می‌شود. چرا؟ چون هیچ شبکه ارتباطی‌ای ندارند. چیزی درباره مشکلات سایر شرکت‌ها نمی‌دانند. نمی‌دانند کدام کارفرماها در حوزه کارشان به استعداد آنها نیاز دارند. نمی‌دانند مهارت‌هایشان چقدر ارزش دارد. هیچ آژانس کاریابی‌ای را نمی‌شناسند. رزومه‌شان قدیمی است و من نمی‌خواهم این اتفاق‌ها برای تو بیفتد. عاشق شغلت باش. این یک حس فوق‌العاده است اما به‌یاد داشته باش که کارفرمای تو هیچ‌وقت به اندازه خودت، به تو و مسیر شغلی‌ات اهمیت نمی‌دهد (و البته برایشان مهم نیست که تو در آینده، شاغل باشی یا نه). این روزها همه ما مدیر ارشد هستیم. مدیر ارشد مسیر شغلی‌مان. فرمان را در دست بگیر و به هر سمتی که می‌خواهی آن را بچرخان.

  1. در مورد پیشنهاداتی که مشاوران خارجی ارائه کرده‌اند، قبل از پذیرش و به‌کارگیری این پیشنهادات، بررسی کنید که آیا با توجه به شرایط و بافت اجتماعی - اقتصادی کشورمان، اجرای این پیشنهاد به مصلحت است. این وبلاگ مسئولیتی در قبال کاربرد این پیشنهادات توسط خوانندگان ندارد.
  2. لطفا نظرات و تجربیاتتان را با خوانندگان وبلاگ در میان بگذارید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا