سئوال:
اخیرا یک شغل جدید پیدا کردم و به شرکتی که چهار سال در آن سابقه دارم، اطلاع دادم که یک ماه دیگر آنجا را ترک خواهم کرد. دلیلش این است که محیط کارم داشت سمی میشد و من هر روز قبل از آماده شدن برای کار، کلی دعا میخواندم که بتوانم تحملش کنم. حالا فقط دو هفته باقی مانده و دارم فکر میکنم که همین دو هفته را هم نروم. با اینکه استعفایم را اطلاع داده بودم، اما مورد سرزنش و حمله قرار گرفتم. شبها خواب ندارم. موقع ملاقات با مشتریها دچار حمله اضطرابی میشوم. هیچ چیزی برای از دست دادن ندارم و چه بمانم چه بروم، فکر نکنم کسی اینجا قبول کند که بعدها رفرنس من باشد. آیا باید این دو هفته را هم صبر کنم؟ یا با ماندنم فقط به خودم آسیب میزنم؟
پاسخ مشاور:
دوست عزیز، خیلی از مردم وقتی میخواهند استعفا دهند، بیشتر از دو هفته قبل اطلاع میدهند چون میخواهند با تیم همکارانشان، حرفهای و محترمانه برخورد کرده باشند. اما یک نکته: چیزی که برای شرکت خوب است لزوما برای تو خوب نیست. وقتی همکارانت، طی مدتی که آنجا مشغول به کار هستی با تو حرفهای رفتار نمیکنند، بعید است که اگر بفهمند قصد رفتن داری، رفتار بهتری داشته باشند. اگر تصمیم گرفتی این دو هفته را هم بروی، به آن به چشم فرصتی نگاه کن که کنترل اتفاقات را در دست بگیری. روی نیازهایت تمرکز کن و رفتنت را از آنجا مدیریت کن. پس از اعلام استعفا، نقش تو تغییر میکند. پس باید ذهنیتت هم تغییر کند. به جای آنکه به روزهای باقیمانده، به چشم «یک روز کاری عادی» نگاه کنی، سعی کن تاکتیک داشته باشی که این دوره را چطور بگذرانی. کار کردن در یک محیط سمی فاجعه است. وقتی در یک محیط، رفتار ناسالم عادی میشود، ما خودمان را زیر سوال میبریم. پرسیدی آیا ترک آنجا قبل از موعد مقرر، به تو آسیب خواهد زد. من از دو جنبه به آن نگاه میکنم. تاثیر منفی فردی (روی سلامت) و تاثیر منفی حرفهای، از جمله شغلهای آینده و وجههات در حوزه کارت. تو همین حالا شغل بعدیات را پیدا کردهای پس نیاز چندانی به این شغل نداری. تعجب نمیکنم که آمادهای قبل از موعد مقرر آنجا را ترک کنی. طبق تحقیقات، کارکنانی که در محیطهای ناسالم کار میکنند، به محض اعلام خبر استعفا، احساس قدرت میکنند که کارهایی را که تا آن موقع نکردهاند، انجام دهند، مثل انتقاد از همکارها یا کلا سر کار نرفتن. گرچه این چیزها در لحظه به تو احساس قدرت میدهند اما در بلندمدت، روی حرفهات پیامدهای منفی دارند. گرچه تحمل آنجا سخت است اما بهتر است بمانی چون کارفرماهای بعدیات، اگر برای پرسوجو، سراغ یکی از همکارانت بروند، فقط به این سوال که «آیا او اینجا کار کرده» اکتفا نمیکنند و سوالات عمیقتر خواهند پرسید. اگر بشنوند که تو زیر قولت زدهای و قبل از موعد مقرر آنجا را ترک کردهای، ممکن است دیدگاهشان نسبت به تو بد شود. مهمتر از همه، اگر تا پایان دو هفته بمانی، این فرصت را خواهی داشت که با همکارانت و کسانی که برایت مهمند، ارتباط بگیری و ذهنیتشان نسبت به خودت را شکل دهی.
کارکنانی که با آنها ارتباط خوبی داری را در اولویت قرار بده تا در دو هفته آخر، انرژی کمتری صرف درگیری کنی و به جایش، با آدمهایی ارتباط بگیر که شاید بعدها دوباره همدیگر را ببینید. گرچه کارفرمای بعدیات از تو معرف نخواسته اما کارفرماهای آیندهات احتمالا سراغ محلهای کار سابقت خواهند رفت و آمارت را خواهند گرفت. تو چهار سال در این شرکت سابقه داشتهای و چهار سال کم نیست. پس باید به دنبال افرادی در این سازمان باشی، هم در سطوح ارشد و هم افراد همسطح با خودت، که بتوانند از دستاوردهایت و سبک کارت بگویند. آنها را پیدا کن و برایشان زمان بگذار. همچنین با منابع انسانی صحبت کن و بپرس چه اطلاعاتی را در اختیار کارفرماهای آینده میگذارند.
فردی را به نام «کری» میشناسم که سالها تجربه کار با افرادی را داشته که از شغلی به شغل دیگر رفتهاند. او توصیه میکند به این شرایط به عنوان روایت یک داستان نگاه کنی. این متد، یک ابزار مفید برای بیان نقاط قوتت است و کمک میکند آدمها انگیزههای تو را بشناسند. این روش همچنین کمک میکند به حرفهات به شکلی متفاوت نگاه کنی و درباره تغییر شغلت، بهتر صحبت کنی. الان دوران حساسی برای توست که داستانت را تغییر دهی. به جای اینکه بگویی آنجا یک محیط فاجعه است که میخواهی از آنجا فرار کنی، بگو چقدر بابت شغل جدیدت هیجانزدهای و این شغل، فصل جدیدی در مسیر حرفهایت است.
در مورد علت استعفایت هم، همین داستان را روایت کن. آدمها وقتی در موقعیت شغلی بدی هستند، وقتی از آنها درباره علت استعفایشان سوال میشود، برای افراد مختلف، دلایل مختلفی میآورند. اما بهتر است که یک داستان را برای همه روایت کنی.
همچنین برای جلوگیری از تحلیل رفتن انرژیات در این دو هفته، تعاملت با افراد منفی را کمتر کن و کمتر به چیزهایی که سلامت روانت را آسیب میزنند، فکر کن. دائم به این فکر نکن که روابط با همکارها چقدر بد بوده. این فقط به یک سیکل منفی دامن میزند. خودت را قاطی بازیهای بچگانه نکن. اگر امکانش هست، رسیدگی به مشتریهای استرسآور را به همکارانت واگذار کن. همچنین باید مراقب باشی که این شغل، روی آیندهات تاثیر منفی نگذارد. باید نشان دهی که تا آخرین لحظه، حرفهای رفتار کردی. اطلاعات و توضیحات لازم را در اختیار افرادی که قرار است کارت را انجام دهند، بگذار و چیزهایی که به سختی یاد گرفتی، یادشان بده.
تحت کنترل گرفتن روایت داستان، کمک میکند دو هفته آخر را شکل دهی. و بهترین راه در این راستا، ارتباط گرفتن با افرادی از خارج سازمان است. با افراد و شرکای تجاری که طی دوران اشتغالت در سازمان، با آنها در ارتباط بودی تماس بگیر، از برنامهات برای آینده بگو و از آنها بابت همکاریشان تشکر کن و به آنها اطمینان بده که پروژهات روی زمین نخواهد ماند و افرادی آن را ادامه خواهند داد. از آنها بازخورد بگیر. این کمک میکند علاوه بر نظر همکارانت، اطلاعاتی درباره دوران اشتغالت در آنجا بگیری. هدفت از تماس با آنها نباید این باشد که بگویی آن محیط سمی است. بلکه باید درباره مسیر حرفهای ات در آینده صحبت کنی. اگر در این دو هفته استرس داری، میتوانی این کار را به ماههای بعد از استعفا موکول کنی. آدمها حسی که در آنها ایجاد کردهای را از یاد نمیبرند. پس اگر در روزهای آخر، خوب رفتار کنی، پشیمان نخواهی شد. خودداری از درگیری با همکارها سخت است اما یک استراتژی بلندمدت است که در آینده نتیجهاش را خواهی دید. و اما نکته آخر. تنها در صورتی پیشنهاد میکنم دو هفته آخر را نروی، که تاثیر روانی ماندنت، بسیار زیاد باشد. به حمله اضطرابی اشاره کردی. اگر واقعا آسیب روانیاش تا این حد است که نمیتوانی کارها را انجام دهی، آن را دست کم نگیر. ماندن، ارزشش را ندارد. آن دو هفته را نرو و تا شروع شغل بعدی، کمی به خودت استراحت بده تا ریکاور شوی. اما یادت نرود. اگر ناغافل بروی، این جزئی از میراثت در آنجا خواهد بود.
- در مورد پیشنهاداتی که مشاوران خارجی ارائه کردهاند، قبل از پذیرش و بهکارگیری این پیشنهادات، بررسی کنید که آیا با توجه به شرایط و بافت اجتماعی - اقتصادی کشورمان، اجرای این پیشنهاد به مصلحت است. این وبلاگ مسئولیتی در قبال کاربرد این پیشنهادات توسط خوانندگان ندارد.
- لطفا نظرات و تجربیاتتان را با خوانندگان وبلاگ در میان بگذارید.