سئوال:
مشاور عزیز،
حدود هشت ماه پیش کارم را در یک شرکت جدید شروع کردم. اولش هیجان داشتم چون عنوان شغلی و مسوولیتهایم زیاد شده بود که همین، من را به اهداف شغلی آیندهام نزدیکتر میکرد. اما بعدا دیدم که آن شغل با چیزی که به من گفته بودند خیلی فرق دارد و من اصلا از این بابت خوشحال نیستم. با رئیسم صحبت کردم و او گفت که این شرایط موقتی است و تغییر خواهد کرد. اخیرا، چندین پروژه همزمان روی سرمان ریخته. بیش از دو ماه است که دارم هفتهای ۵۰ تا ۶۰ ساعت کار میکنم و ظاهرا این رویه پایانی ندارد. از این بابت هم اصلا خوشحال نیستم اما ساعت شروع و پایان کارم دست خودم است و میتوانم دیرتر بیایم و دیرتر بروم. من هم ۹:۳۰ صبح میآیم و ۷ تا ۹ شب، شرکت را ترک میکنم.
امروز من و همکارها ایمیلی از رئیسمان دریافت کردیم. آنقدر عصبانی شدم که برای اینکه به دفترش نروم و سرش داد نزنم، زود محل کار را ترک کردم. در ایمیل نوشته بود «گرچه گروه ما در مورد ساعات کار سختگیر نیست اما فراموش نکنید که ساعت کار از ۸ تا ۵ است. ما حرفهای هستیم و نیاز نیست ساعت ورود و خروج بزنیم اما تیمی هستیم که با هم کار و تمرین میکنیم و وقتی یک نفر غایب است، روی بقیه تیم تاثیر میگذارد». او از ما خواسته بود که به موقع سر کار بیاییم و در برنامهریزی رفت و آمدمان، ملاحظه بقیه اعضا را بکنیم. زبانم قاصر است و نمیدانم چه عکسالعملی نشان دهم. از یک طرف، درک میکنم که شاید باید صبحها زودتر برسم اما ازطرف دیگر، وقتی تا ۹ شب کار میکنم، صبحها یک ساعت زودتر آمدن، مگر چقدر تفاوت ایجاد میکند؟ آیا باید همان ساعت ۵ عصر شرکت را ترک کنم چون این سیاست شرکت است (من که هستم که بخواهم مخالفت کنم)؟ آیا باید به هر قیمتی شده، سر موضعم بمانم یا استعفا دهم؟
پاسخ مشاور:
دوست عزیز، وای! اگر من هم جای تو بودم از کوره در میرفتم. وقتی داری ۵۰ تا ۶۰ ساعت در هفته کار میکنی، مادامی که ساعت ورودت تاثیر منفیای روی کار و همکارانت نگذاشته، سختگیری بیش از حد مدیر یا اصطلاحا مته به خشخاش گذاشتن او، نشانه درک پایینش است. بهخصوص اگر قبلا به تو اجازه داده باشند که ساعات کارت را خودت انتخاب کنی، که ظاهرا همینطور بوده. منظورم این نیست که نیازها و سیاستهای یک شرکت نباید تغییر کنند. اما اگر تغییر میکنند، رئیست باید بداند که رفتار تو در گذشته، متناسب با سیاستهای قبل بوده و دلایل تغییر سیاستها را به تو توضیح دهد نه اینکه تو را به «بیملاحظگی» متهم کند و برایت سخنرانی کند. تازه، تو ساعتهای طولانی برای آنها کار کردهای، درحالیکه شغل فعلیات با چیزی که به تو وعده داده بودند، فرق دارد. با این وجود، تو دلسوزانه پذیرفتی که به آنها کمک کنی. با توجه به همه اینها، تعجب نمیکنم که داشتی از کوره در میرفتی.
اما شاید انگیزه رئیست از ارسال آن ایمیل، یکی از این موارد باشد:
- یکی از افراد ردهبالاتر از او درباره اینکه اعضای تیمتان ساعت ۸ سر کار نمیآیند اظهار نظر کرده و حالا رئیست حس میکند تحت فشار است و باید کاری کند.
- یکی از اعضای تیمتان دارد از انعطافپذیری ساعات کار سوءاستفاده میکند. رئیست هم آدم ضعیفی است و به جای اینکه با آن فرد مستقیما صحبت کند، به همه کارمندها ایمیل فرستاده. البته احتمالش هم هست که آن فرد، تو باشی. امکان ندارد بتوانی ذهنش را بخوانی چون او از اظهار نظر مستقیم درباره این موضوع، اجتناب کرده.
با توجه به همه این صحبتها، بد نیست به این فکر کنی که آیا ساعت ورودت، تاثیری روی کار و همکارانت دارد یا نه. و اگر دارد، چه تاثیری. شاید آنها ساعت ۸ صبح، تو را برای پاسخ به سوالات یا حضور در جلسه نیاز دارند اما تو تازه ۹:۳۰ میرسی. یا شاید تماسهای فوری مشتریها بیجواب میماند. پس ممکن است نگرانیهای رئیست معقول باشد، حتی اگر نتوانسته به خوبی مدیریتش کند. همه اینها در حد فرضیه است چون رئیست هیچ صحبتی با تو نداشته. چون او پا پیش نگذاشته، تو باید قدم جلو بگذاری و حرفش را به میان بکشی. به او بگو: «میخواستم در مورد ایمیلتان صحبت کنم. فکر میکردم در مورد ساعت شروع به کار آزاد هستیم. به همین دلیل، کمی دیرتر میآمدم چون خیلی از شبها مجبور بودهام تا ۹ شرکت بمانم. فکر کنم میدانید که بهخاطر پروژهها هفتهای ۵۰ تا ۶۰ ساعت کار میکنم. مادامی که ساعات کارم زیاد است، ممنون میشوم اگر برای ساعت شروع بهکار، همچنان آزادی عمل داشته باشم. اگر امکانش نیست، احتمالا مجبورم ساعات کارم را کم کنم. برای همین میخواستم با شما چک کنم.»
بعد ببین چه میگوید. ممکن است بگوید ایمیل را خطاب به تو ننوشته و مخاطبش دیگران بودهاند و میتوانی به رویه قبلی ادامه دهی. ممکن است بگوید نمیدانسته که چقدر ساعات کارت زیاد است و به همین خاطر، مادامی که این رویه ادامه دارد، به تو آزادی عمل خواهد داد. شاید هم بگوید که باید زودتر کارت را شروع کنی. اگر جوابش این بود، باید به این فکر کنی که چه بگویی. یکی از گزینهها این است که بگویی: «من در رابطه با ساعات کار، خیلی سخاوتمند بودهام در حالی که شغلم با چیزی که موقع استخدام شنیدم فرق دارد. امیدوارم که در عوض اینها، کمی آزادی عمل به من بدهید اما اگر امکانش نیست، من همان ساعت ۸ تا ۵ کار میکنم. البته این پیامدهایی برای پروژهها خواهد داشت. پس باید بهدنبال راهی برای مدیریتشان باشیم». فکر میکنی رئیست چه جوابی بدهد؟ آیا از آن دسته آدمهایی است که در برابر کوچکترین مخالفتی جبهه میگیرد؟ اگر بله، این راه را انتخاب نکن، مگر اینکه تصمیم به استعفا داشته باشی. اما اگر چنین آدمی نیست، این یک جواب منطقی است.
اما صرف نظر از بحث ساعت کار، به نظرم بد نیست به این فکر کنی که آیا میخواهی در بلندمدت اینجا بمانی یا نه. اولا شغلی که برای انجامش استخدام شدی با چیزی که عملا داری انجام میدهی فرق دارد. رئیست گفته این کوتاهمدت است اما خودت گفتی که ظاهرا این رویه پایانی ندارد. وقتش است که با او درباره پایان این رویه صحبت کنی. بگو از اینکه در زمان نیاز به آنها کمک کردی خوشحالی اما برایت مهم است که کاری را انجام دهی که برایش استخدام شدهای. بپرس چه زمانی این اتفاق خواهد افتاد. اگر جوابش مبهم بود و قولی نداد، امکانش هست که اصلا چنین برنامهای نداشته. و سپس به این فکر کن که آیا ماندن در چنین جایی منطقی است یا نه، با توجه به اینکه این رویه ممکن است تا همیشه ادامه داشته باشد. مشکل اصلی این مساله است، نه ایمیل رئیست درباره ساعات کار. پس حواست باشد که آن را مستقیما با او حلوفصل کنی.
- در مورد پیشنهاداتی که مشاوران خارجی ارائه کردهاند، قبل از پذیرش و بهکارگیری این پیشنهادات، بررسی کنید که آیا با توجه به شرایط و بافت اجتماعی - اقتصادی کشورمان، اجرای این پیشنهاد به مصلحت است. این وبلاگ مسئولیتی در قبال کاربرد این پیشنهادات توسط خوانندگان ندارد.
- لطفا نظرات و تجربیاتتان را با خوانندگان وبلاگ در میان بگذارید.