سئوال:
مشاور عزیز، حدود ۸ سال پیش کسبوکار خودم را راهاندازی کردم. یک آژانس روابط عمومی. حالا ۱۱ کارمند برایم کار میکنند.
دو تا از کارمندانم از همان روزهای اول با من همراه بودند. تنها کارکنانی که همیشه از استخدامشان پرهیز میکنم، کارکنان «پولمحور» هستند. حقوقی که به کارکنانم پرداخت میکنم مناسب و معقول است اما واقعا دوست ندارم کسی را استخدام کنم که پول برایش خیلی مهم است.
ماههای اول راهاندازی کسبکارم، خودم آخرین کسی بودم که حقوق میگرفتم. تا مدتها هیچ پولی برای خودم نمیماند تا اینکه به مرور، شرکت پا گرفت و به درآمد رسید. هر پول ناچیزی را که به دستم میرسید سرمایهگذاری میکردم تا کسبوکارم موفق شود. دوست دارم کسانی را استخدام کنم که همین رویکرد را داشته باشند: «اول خودت را ثابت کن و به دستاورد برس. سپس پولت پرداخت میشود.»
دو هفته پیش با مرد جوانی که یکی از دوستانم معرفی کرده بود، مصاحبه کردم. نامش چارلز بود و دوستم خیلی تعریفش را کرده بود. مکالمه فوقالعادهای داشتیم اما وقتی مصاحبه تمام شد، گفت: «راستی، در مورد حقوق صحبتی نکردید. میتوانیم الان دربارهاش حرف بزنیم؟»
گفتم: «حقوق مورد نظر شما چقدر است؟»
گفت: «درباره این جایگاه شغلی چیز زیادی نمیدانم که درباره حقوقش نظر بدهم. اما بالاخره شما باید یک بودجهای برای این شغل در نظر گرفته باشید. قصد دارید به کارمند جدیدتان چقدر حقوق بدهید؟»
گفتم: «دوست ندارم با تو موش و گربه بازی کنم. لطفا بگو حقوق درخواستیات چقدر است تا سنگهایمان را وا بکنیم.»
چارلز گفت: من دنبال شغلهایی هستم که بین ۷۰ تا ۷۵ هزار دلار پرداخت میکنند.»
گفتم: «تو کارت را با حقوق کمتری شروع خواهی کرد اما به محض اینکه به نتیجه دلخواه ما رسیدی، حقوقت را افزایش میدهیم.»
چارلز گفت: «ممنون بابت اطلاعات خوبی که به من دادید. در این صورت، این موقعیت شغلی برای من مناسب نیست. شغلهایی که تا به حال برایشان مصاحبه کردهام، برای شروع دستکم ۷۰ هزار دلار پرداخت میکنند.»
منظورم از «پولمحور» افرادی مثل چارلز هستند. اگر چارلز نمیتواند کمی دورتر از نوک بینیاش را ببیند و درک کند که کار کردن برای من در بلندمدت چه مزایایی دارد، پس من هم علاقهای به استخدام او ندارم.
زندگی که فقط پول نیست. قبول دارید؟
پاسخ مشاور:
دوست عزیز، قبول دارم که زندگی فقط پول نیست.
اما فکر کنم تو در اشتباهی. تصور تو درباره بازار استعدادها اشتباه است. بازار استعدادها مثل سایر بازارهاست. در این بازار، افراد ارزش خود را مشخص میکنند و انتظار دارند مطابق نرخ بازار به آنها پرداخت شود. چارلز حق داشت که پیشنهادت را نپذیرد. اگر پیشنهاد جذابی به او نداده باشی (مثل یک مزایای قابل توجه یا مالکیت بخشی از کسبوکار) چرا باید حقوق پایینتر از حد معمول را قبول کند؟
نه فقط چارلز، کلا چرا یک متقاضی باید مبلغی کمتر از ارزشش را قبول کند؟
تو برای آنکه کسبوکارت به اینجا برسد زحمت کشیدهای اما به هر حال، صاحب یک کسبوکار هستی و سود و منافعش به تو میرسد. تمام سهم چارلز از کسبوکار تو، حقوق ماهانهاش است و طرح پاداشی که برایش در نظر گرفتهای. دلیلی ندارد مبلغی کمتر از حقوق عرف را قبول کند چون تو فکر میکنی شرکتت بهترین جا برای کار کردن است. به نظر من، تعریف تو از واژه «پولمحور» کمی توهینآمیز و ناآگاهانه است. همه متقاضیان کار کمابیش پولمحورند، و البته همه کارفرمایان. پول برای تو هم مهم است. چرا برای چارلز مهم نباشد؟ من متقاضیان کار را تشویق میکنم که بهترین کار ممکن را پیدا کنند. چرا باید غیر از این عمل کنند؟ راستش را بخواهی، اگر چارلز برای من نامه نوشته بود و توصیه میخواست، به او توصیه میکردم همان کاری را انجام دهد که انجام داد.
چرا او را به «موش و گربه بازی» متهم میکنی وقتی خودت هم داشتی او را بازی میدادی. چرا اصرار داشتی قبل از این که حقوق پیشنهادیات را بگویی، او حقوق مورد نظرش را بگوید؟ پس تو هم تا حدی داشتی با او بازی میکردی.
زمانه عوض شده. استعدادها حرف اول را میزنند و قدرت را در دست دارند. هیچ شرکتی بدون کارکنان ماهر نمیتواند موفق شود. ما صاحبان کسبوکارها باید چشمانمان را باز کنیم و با قوانین هزاره جدید آشنا شویم. تو یک کارمند فوقالعاده را از دست دادی چون آنقدر درگیر تفکرات قدیمی خودت بودی که نتوانستی موقعیت را مدیریت کنی و به سوال چارلز، پاسخ مناسب دهی.
در آینده سعی کن این نکات را رعایت کنی:
- همیشه محدوده حقوق را در آگهی استخدام درج کن.
- در مصاحبه اول، با متقاضیان درباره حقوق صحبت کن. نگذار کار به جایی برسد که مجبور شوند بپرسند: «حقوق پرداختی چقدر است؟»
- این تفکر را دور بینداز که «کارمندان جدید باید با حقوق کم کارشان را شروع کنند، سپس بابت موفقیتهایشان پاداش بگیرند.» اگر فکر میکنی کسی مثل چارلز نمیتواند به موفقیت دست پیدا کند، اصلا چرا او را استخدام میکنی؟
تو اجازه نمیدهی مشتریانت کمتر از مبلغ قرارداد به تو پرداخت کنند، درست است؟ فرض کن مشتریای به تو بگوید: «ببخشید ولی ما میخواهیم مبلغ قراردادمان کمتر از حد معمول باشد ولی نگران نباشید، خیلی زود مبلغ را بالا میبریم.» قطعا احساس میکنی به تو توهین شده.
اگر میخواهی جلوی ضرر را بگیری، میتوانی به او زنگ بزنی و بگویی که واقعا تحت تاثیر او قرار گرفتی و مشتاقی دوباره با او دیدار کنی و درباره استخدام او با حقوق ۷۰ هزار دلار صحبت کنی. یادت نرود که او کارآموز یا شاگردت نیست بلکه یک شریک ارزشمند است.
- در مورد پیشنهاداتی که مشاوران خارجی ارائه کردهاند، قبل از پذیرش و بهکارگیری این پیشنهادات، بررسی کنید که آیا با توجه به شرایط و بافت اجتماعی - اقتصادی کشورمان، اجرای این پیشنهاد به مصلحت است. این وبلاگ مسئولیتی در قبال کاربرد این پیشنهادات توسط خوانندگان ندارد.
- لطفا نظرات و تجربیاتتان را با خوانندگان وبلاگ در میان بگذارید.