در ستایش بطالت با صدای احسانو

    1. آخر هفته ای کمی علایم کرونا داشتم، برای همین خودم رو خونه قرنطینه کردم و شنبه رو هم نرفتم سرکار. از شانسم خانمم و دوستش هم قرار بود بچه ها رو ببرن اوین درکه. بعد از مدتها حس خوب استراحت مطلق، شبیه اونیکه وقتهایی که پدرم زنده بود و آخر هفته ای هم میرفتم بهش سر بزنم، و هم چند ساعتی استراحت کنم. یا چیزی شبیه استعفای حدود ۱۲ سال پیشم از هیربدان، به منظور استراحت و اخذ مدرک IELTS، سه ماه خوب و به یاد موندنی. البته الان که متاهلم و ماشالله ماشالله همه چیز (به جز حقوق کارمندی) رو به رشده، تکرار اون تجربه یه آرزوی دست نیافتنی به نظر میرسه 🙂 اینجوری بود که دیروز یاد اپیزود در ستایش بطالت احسانو افتادم.

در ستایش بطالت برتراند راسل

  1. «در ستایش بطالت» مقاله ای ۴۰ صفحه‌ای نوشته برتراند راسله که در سال ۱۹۳۵ چاپ شده. حرف راسل اینه که ساعت‌های کاری زیاد و افراط در انجام کار به هیچ وجه امر مفید و پسندیده‌ای نیست؛ برعکس، کاملا بد و مخرب است. از نظر او مردم دنیا زیادی کار می‌کنن، و این باور که کار فضیلت است، خسرانی بزرگ به بار میاره؛ و آن‌چه لازم است که در کشورهای صنعتی و متمدن تبلیغ میشه باید چیزی کاملا متفاوت از رویه‌ای باشه که تا الآن بوده. پیشنهادش اینه که به دلیل پیشرفت تکنولوژیک و فراهم شدن ماشین‌های صنعتی کمیت کاری که هر فرد انسانی باید انجام دهد کم بشه و در عوض با افزایش کیفیت کار وقت فراغت بیشتری برای انسان‌ها فراهم بشه تا هر کسی خواسته‌ها و علاقمندی‌های شخصی، روحی و معنوی خودش رو در اوقات فراغت و بیکاری پیگیری کنه. راسل پیش‌بینی می‌کنه که اگر هر کسی روزانه فقط چهار ساعت کار کنه، هم میزان بیکاری کاهش پیدا می‌کنه و هم بر لذت و شادی مردم افزوده می‌شه. البته او در بررسی این موضوع به مطالب و مسائل متنوع و مختلفی می‌پردازد که از جمله آنها سیاست، دولت، جنگ، قانون‌گذاری و غیره است.
    تحقیق‌های مختلف نشون میدن که در یک جامعه مفروض در یک زمان مفروض ثروتمندها شادترن. در واقع این ثروت نسبی است و نه ثروت مطلق که در شادی دخیل هست. پس اگر همه افراد کمتر کار کنن و درآمدها هماهنگ شوند، نتیجه می‌تونه کاملا متفاوت از آب در بیاد. این فراغت بیشتر برای هر فرد دقیقا همان چیزی است که راسل از آن دفاع می‌کنه. زمانی که فرانسه در سال ۲۰۰۰ هفته کاری کوتاه‌تری را به میزان ۳۵ساعت معمول کرد، بیکاری کاهش پیدا کرد و رشد اقتصادی قوی باقی موند. از نظر راسل مقدار کار مطلوب، اون‌قدر است که فراغت رو نشاط آور کنه، ‌نه اون‌قدر که موجب از پا افتادن بشه. دست‌کم یک درصد مردم زمانی رو که صرف کار حرفه‌ای نمی‌کنن، ‌احتمالا به پیگیری اموری اختصاص خواهند داد که اهمیت اجتماعی دارن و چون امرار معاش به این پیگیری‌ها وابسته نخواهد بود، ‌ابتکار عمل خواهند داشت و لازم نیست از معیارهایی پیروی کنند که آدم‌های پیر وضع کرده‌اند. (خلاصه این مقاله از اینجا و لینک حرید کتاب از فیدیبو)
  2. صدای احسانو رو خیلی دوست دارم. صدایی به گرمی صدای علی بندری، ولی خیلی خودمونی تر و دوستانه تر. اگه تا حالا به پادکستش سر نزدید، بهتره با یه تیر دو نشون بزنید: شنیدن اپیزود در ستایش بطالت

    فروشگاه غارت شده بود، سوغات چین به فیلادلفیا هم رسیده بود و اهالی حجابِ تمدن و نوع دوستی و این دست نُنُر بازی ها را زده بودند کنار و قفسه ها را صاف کرده بودند، انگار نه انگار که اقتصاد یکم بشر! نقل یک ویدیوعه ساده است! دو تا ویلونیست آمریکایی لای قفسه های خالی و غارت رفته یک فروشگاه بزرگ ایستاده بودند، در حالیکه جلیقه نجات تنشان بود، ویلونهایشان را از توی باکس درآوردند، کول گرفتند و یک دوئتی را شروع کردند. به نظرتان از میان همه ملودی های ساخته شده به دست بشر در تاریخ موسیقی، چه را برداشته اند و زدند؟! تایتانیک! به نظرتان کدام قسمتش را؟! دُرُست همان قسمتی که کشتی خورده است به صخره، دو نیم شده است، سرش تو آب است و لنگش هوا، همه دارند نعره و جیغ می زنند برای دمی بیشتر زنده ماندن و زندگی کردن، ولی تلاششان بیخود است و عن قریب همه چیز به ته اقیانوس بوسه خواهد زد! همین ویدیوی کوتاه شلخته، همین ارجاع کوتاه به بحران تایتانیک، تمام بی محلی های دو سه هفته اولم به حادثه را پس زد و یکهو انگار توی دلم زیر هیفده هیجده تا بشکه قیر را روشن کرده اند. حرفهای مستقیم زدن آنقدر ترسناک نیست که ارجاعات عاطفی یا تاریخی…


  • به روزرسانی ۱۵ مهر ۹۹: نوشته مرتبط از سایت ترجمان: ستایش راسل از بطالت حالا بیش از همیشه به دردمان می‌خورد (روزهای قرنطینه به ما نشان داد لذت‌بردن از فراغت هم چندان کار آسانی نیست)

    راسل با اشاره به مثال معروف کارخانۀ میخ‌سازی‌ای که آدام اسمیت از آن برای توضیح تقسیم کار بهره برد، فرض گرفت که تکنولوژی جدیدی به وجود بیاید که مدت زمان لازم برای تولید یک میخ را نصف می‌کند. در این شرایط اگر بازار فروش میخ از قبل اشباع شده باشد چه رخ خواهد داد؟

    از نظر راسل، اگر دنیا جای معقولی بود، کارخانه به سادگی با پرداخت همان حقوق قبلی، ساعات کار کارگرانش را نصف می‌کرد و در نتیجه زمانی که کارگران به بهره‌بردن از لذت‌های فراغت اختصاص می‌دادند افزایش چشمگیری می‌یافت. اما همانطور که خود او در ادامه توضیح می‌داد، چنین چیزی به ندرت اتفاق می‌افتد. به جای این کار، صاحبان کارخانه ترجیح می‌دهند نصف کارگران را با همان ساعات کار قبلی نگه دارند و بقیه را تعدیل کنند. در چنین شرایطی عواید پیشرفت تکنولوژی باعث افزایش میزان فراغت نمی‌شود. بلکه عده‌ای را به کار مشقت‌بار مجبور می‌کند و عده‌ی دیگری را به بیکاری و فلاکت می‌اندازد. پس‌اندازها هم به جیب تنها برندۀ ماجرا یعنی صاحب کارخانه می‌رود.

    … قدم اول در آموزش نهفته است. تنها علت ارزشمند بودن مدارس و دانشگاه‌ها این نیست که ما را برای کارکردن آماده می‌کنند، بلکه علاوه‌برآن، مدارس و دانشگاه‌ها ما را مهیای فراغت نیز می‌کنند. هنر، علوم انسانی و علوم محض معمولاً به‌عنوان چیزهایی بی‌فایده مورد تمسخر قرار می‌گیرند. اما کسی که به قصد لذت‌بردن، فیزیک یا فلسفه می‌خواند، کسی که روی سفال طرح می‌زند، یا نوازندگی می‌کند یا فیلم می‌سازد و رمان می‌نویسد، به توانایی پیداکردن معنا در جایی غیر از محل کار مجهز است. راسل معتقد بود که هدف اصلی آموزش مجهزکردن جامعه به توانایی، دانش و عاداتی است که امکان لذت‌بردن از فراغت خلاقانه را به دست می‌دهد.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا