استفاده از قانون یک دهم برای تعیین منصفانه بودن قیمتها

حدودا اسفند سال ۹۸ بود و با یکی از دوستام در خصوص گرونی و تورم صحبت میکردم که پیشنهاد خوبی داد: حالا که قیمتها ۴-۵ برابر شده، وقتی یک چیزی رو قیمت میکنی، به جای اینکه از همون اول خرص بخوری، تقسیم بر پنجش کن، شاید ارزون هم بود! مثلا اگه گفت ۱۰۰ تومن، ۲۰ تومن در نظر بگیرش و ببین اگه پارسال ۲۰ تومن بود، به نظرت قیمتش منصفانه بود و میخریدیش یا نه. اگه جواب بله بود، بخر و الکی اعصاب خودت رو خورد نکن.

حالا که سال ۹۹ هم قیمتها ۲-۳ برابر شده، قانون قبل رو باید اصلاح کرد و موقع خرید همیشه قیمتها رو در ذهنمون تقسیم بر ۱۰ کنیم تا حالمون خیلی بد نشه یا احیانا یه وقت کلاه سرمون نره.

البته اعتراف میکنم که بعضی وقتها یادم میره این قانون رو به کار ببرم و شوکه میشم. برای مثال:

  • چند روز قبل گفتیم بریم از آبنمای موزیکال و باغ ایرانی ایران مال دیدن کنیم. این وسط پسرم دوید تو یکی از مغازه‌هایی که لباس بچگونه میفروخت، یهو دیدم قیمت یه لباس بجه ۲-۳ ساله رو زده ۳۸۰۰۰۰. از همسرم پرسیدم این به ریاله یا تومن، یعنی ۳۸ تومنه یا ۳۸۰ تومن. گفت معلومه که تومنه، دیگه لباس بچگونه ۳۸ تومن پیدا نمیشه.
    • با استفاده از قانون یک دهم دیدم قیمتش میشه ۳۸ تومن و باز نسبت به پیارسال کمی گرونه، البته نه خیلی زیاد.
  • پریروز بعد از مدتها خانوادگی رفتیم کافه مارکف (موزه قصر)، تا هم من با دوست خوبم آقای مهدی نصری گپی بزنم، و هم بچه بتونه با خیال راحت تو پارک بازی کنه. کلا دو پرس پاستا، دو تا دلستر، دو تا آمریکانو، سه لیوان چای و یه بطری آب سفارش داده بودیم. بیرون اومدنی دیدم حسابمون شده ۲۵۵ تومن که حسابی شوکه شدم، توقع داشتم حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ تومن شه.
    • با استفاده از قانون یک دهم، قیمتش میشد ۲۵ تومن و با این حساب نسبت به پیارسال (که حدودا ۱۰۰ تومن میشد) واقعا مفته 🙂

پی نوشت:

  1. اصلا و ابدا قصد طعنه زدن و سیاه نمایی ندارم: درسته که به عنوان یک فرد نمیتونم این تورمهای شدید رو کنترل کنم، ولی میتونم با یه محاسبه ساده، کاری کنم که کمتر اعصابم خرد شه، و هم یه وقتی تو این تلاطم قیمتی، کلاه نره سرم.
  2. با توجه به کسر بودجه سال ۱۴۰۰ و تورم انتظاری متعاقب اون، احتمالا این قانون نیاز به تعدیل داشته باشه، مثلا بشه قانون تقسیم بر ۵۰ یا ضربدر ۲%.
  3. ممکنه بپرسید که حالا که متناسب با تورم، افزایش حقوق نداشتیم چه کنیم. جوابم اینه:
    • برای قشر ضعیف فعلا جوابی ندارم. یعنی مثل اون خانم مجری تلوزیون با گفتن حالا مگه هر هفته میوه نخورید چی میشه، به زخمشون نمک نمیپاشم.
    • برای قشر متوسط (سابق): اولویت‌دهی نیازها (برای مثال مطابق هرم مازلو)، و صرف نظر از مخارج غیر ضروری.
      • مثلا فعلا باید تا جای ممکن کافی شاپ نرم. حداقل در بهار و پاییز. به جای رفتن به کافی شاپ از صندلی پارک استفاده کنم و فلاسک چای رو همراه داشته باشم.
      • بیشتر در مورد ساده‌زیستی فکر کنم، بخونم و عمل کنم.
  4. آیا عبارت زیر (از این نوشته)، در این شرایط هنوز صادقه؟ احتمالا مشابه استدلالهایی که ویکتور فرانکل در کتاب «انسان در جستجوی معنا» آورده، جواب، بله است.

در سطح فردی، شاد بودن بیشتر از اینکه به پول و درآمد زیاد نیاز داشته باشد، تابع سلامت روان، روابط خوب و کیفیت شغلی است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا