بیشتر کار کنیم و نگران کیفیت نباشیم یا کمتر کار کنیم و بیشتر روی کیفیت تمرکز کنیم؟
بیشتر افراد میخواهند بهترین کار ممکن را انجام دهند؛ بهترین محصول را بسازند یا بهترین سرویس را ارائه بدهند ولی چگونه میتوان این هدف را دنبال کرد؟
یک رویکرد، مطالعه بیشتر در حوزه کاری و تخصص خودتان و بالا بردن دانش و آگاهی است؛ وسواس بیشتر به خرج دادن و به سختی تصمیم بگیرید و دائما با نگرانی و استرس برای رسیدن به بهترین کار و ایدهآلترین محصول حرکت کنید.
این رویکرد از سوی عقل مورد تایید است و بسیاری از ما آن را دنبال میکنیم اما یک روش دیگر هم وجود دارد و آن، بیرون انداختن کیفیت از پنجره و کار کردن بدون نگرانی و وسواس و ترس از خیلی خوب نشدن است. در این روش، کار بیشتری تولید کنید و اصلا به کیفیت توجهی نکنید. به نظر شما، کدام روش بهترین نتیجه را خواهد داشت؟
مثال گلدانها و عکسها
اجازه بدهید با دو مثال معروف این رویکردها را بررسی کنیم.
- در مثال اول، سراغ کارگاه سرامیک و گلدانسازی کتاب «Art & Fear: Observations On the Perils (and Rewards) of Artmaking» از دیوید بایلز و تد اورلند میرویم. یک استاد کلاس گلدانسازی با سرامیک، کلاس را به دو گروه تقسیم میکند؛ یک گروه با محوریت کمیت و گروه دیگری با محوریت کیفیت.
گروه اول باید تا میتوانند گلدان بسازند و در نهایت گلدانهای آنها وزن میشود و هرچه وزن گلدانها بیشتر باشد؛ امتیاز بهتری میگیرند. در گروه دوم، بهترین گلدان انتخاب و امتیازدهی میشود و مهم نیست در کل چند گلدان ساخته شده است.نویسندگان این کتاب گزارش دادند هنگام داوری و درجهبندی یک واقعیت عجیب و غریب رخ داده است. بهترین گلدانها توسط کارآموزانی ساخته شدند که در گروه کمیت بودند و باید بیشترین گلدان سرامیکی را تولید میکردند. به نظر میرسد در حالیکه گروه کمیت به سرعت در حال ساخت تعداد زیادی گلدان بود و از اشتباهات خود مرتبا درس میگرفت؛ گروه با کیفیت مشغول نظریهپردازی درباره رسیدن به بهترین گلدان بودند و در نهایت تلاشهای آنها به گلدانهایی نه چندان با کیفیت ختم شده است. - مثال دوم، از استاد دانشگاه فلوریدا، جری اولسمن است. این استاد کلاس عکاسی و هنر عکس، در دنیای واقعی به شاگران خود ترفندهای عکاسی و گرفتن بهترین عکس را آموزش میدهد. او به دانشجویان یاد میدهد برای رسیدن به بهترین عکس، روی آن هدفگذاری نکنند و بدون وسواس فقط عکسهای بیشتری بگیرند. او به دانشجویان تذکر میدهد که با گرفتن تعداد زیادی عکس از یک سوژه بدون نگرانی از خراب شدن عکسها میتوانید بهترین عکس را ثبت کنید.
مقدار و کمیت هم در ایجاد «کیفیت» مهم است
چگونه نتیجه حاصل شده از این دو مثال بالا را در زندگی عملی پیادهسازی کنیم؟ به یاد داشته باشید که بهترین راه برای انجام دادن بهترین کار یا تولید بهترین محصول، داشتن نگرانی و وسواس و مطالعه درباره آن نیست؛ بلکه انجام زیاد آن است یا به قول معروف «کار را قورت بدهید» و به طور کامل بخورید!
یک روش مفید برای پذیرش این واقعیت، پیروی از قانون ۷۰-۲۰-۱۰ و چسباندن آن به صفحهنمایش لپتاپ است.
جاناتان رید، ترانهسرای معروف و بسیار کاربرد در نشریه مدیوم توضیح میدهد:
حقیقت این است که هرچقدر سعی کنید کار خوبی انجام دهید؛
- ۷۰ درصد تلاش شما به یک کار متوسط ختم میشود؛
- ۲۰ درصد قابل تحسین خواهد بود
- ۱۰ درصد یک کار شگفتانگیز و خارقالعاده است.
این درصدها بدون توجه به اینکه در چه سطحی کار میکنید؛ مصداق دارند.
یعنی ممکن است یک کار شما در درجه A یا همان ۱۰ درصد کار خارقالعاده باشد ولی بهترین کار دنیا محسوب نشود و در کلاس جهانی نباشد. توجه کنید بهترین کار شما است و همین کافی است.
این ترانهسرا میگوید: «هرچه بیشتر آهنگ بنویسید؛ آهنگهای خوب بیشتری میسازید.»
او اشاره میکند:
خوانندهای مانند مایکل جکسون بیش از ۸۰۰ آهنگ خوانده است ولی فقط ۹ آهنگ او معروف و ماندگار شدند. شاید این مثال کمی اغراقآمیز باشد ولی تا حدودی دارد یک واقعیت را نشان میدهد و از قانون ۷۰-۲۰-۱۰ پیروی میکند.
بنابراین، در محیط کار خود سعی کنید از این قاعده پیروی کنید و دنبال انجام کارهای بیشتر باشید؛ بدون نگرانی و استرس و مطالعه زیاد و دقت در همه جوانب کار برای رسیدن به بهترین کار!
فراموش نکنید که «کمیت هم میتواند کیفیت تولید میکند.»
منبع: Inc | ترجمه: آقای میثاق محمدی در یک پزشک
پینوشت ها
علیرضا مجیدی:
خود من هم دقیقا همین تجربه را در مورد نوشتن داشتهام. تصور کنید که من با خودم قرار بگذارم که هر روز فقط یک پست بنویسم. اما این پست خیلی تحقیقی باشد و چند ساعت برای همین تکپست وقت بگذارم و همه جوانب را از انتخاب سوژه تا نوشتن مقدمه و توسعه مطلب و نتیجهگیری و انتخاب عکس، رعایت کنم.
آیا لزوما این وسواس باعث میشود که بعد از چند ماه موفقتر باشم و کیفیت پستهایم بالاتر برود؟
یک زمانی تصور میکردم که همین طور است. اما الان واقعا شک دارم!
چون محدود کردن به تولید یک پست در روز باعث میشود که راه خلاقیت قلمی را روی بسیاری دیگر از سوژهها ببندم. از سوی دیگر بسیار پیش میآید که سوژههای که من خودم جالب میدانم، در نظر خوانندگان کسلکننده باشند و برعکس موضوعی که تصور میکنم معمولیف مطلب برتر سایت در یکی دو ماه اخیر تصور شود. مطلبی که ممکن است فقط ۲۰ دقیقه برای آن وقت گذاشته باشم و نه بیشتر.
به عبارتی وسواس و درنگ بیش از حد در مسیر تولید، چیز جالبی نیست. شما باید عملا وارد میدان کار شوید و تولید کمی خود را ضمن رعایت یک سری استاندارد تا سطح معقولی بالا ببرید و گرنه چیزی یاد نمیگیرید.
ابوالفضل آهنی:
- دیروز ظهر داشتم با دوست خوبم آقای مهندس مهدی نصری گپ میزدیم که به این نکته اشاره کرد که اگر ما عادت میکردیم نتیجه کارمون رو با هر کیفیتی که هست بیرون بدیم، تا حالا کلی محصول خلق و ارائه کرده بودیم. مثلا اگر بعد از فارغالتحصیلی از دانشگاه، هر دو سال یه کتاب منتشر کرده بودیم، تا حالا ۱۰ تا کتاب شده بود. آخر شب تصادفا این مطلب رو خوندم و دیدم دقیقا در راستای همون صحبتمون بود. و مثلا اینجوری تا حالا ۷ تا کتاب متوسط، ۲ کتاب قابل تحسین و ۱ کتاب خارقالعاده و پرفروش منتشر کرده بودیم.
- کمالگرایی خر است! وگرنه تا حالا ترجمه ام از کتاب «راهنمای مهندسی در پروژه های نفت و گاز از انتشارات Technip» رو منتشر کرده بودم. نه اینکه انقدر این دست اون دست کنم تا چند سال بعد از تعلل الکی من، دو تا ترجمه ازش بیرون بیاد.
- مصادیقی از این قانون:
- یک وبلاگ راه بندازید، و به طور مرتب (مثلا روزی یک مطلب) بنویسید. تجربه جالبیه. ممکنه بعضی روزها اصلا حس و حال و یا وقت نوشتن نداشته باشید، تو اون روز میتونید یه مطلب رو از سایت یه نفر دیگه بردارید، و بسط و گسترشش بدید. و یا حتی پیش نویس اولیه اش رو منتشر کنید، و بعدا در همان روز / روزهای بعد تکمیلش کنید. درست مثل همین نوشته.
- کلا وبلاگ / پادکست رو مثل ست گودین، تیم فریس، مت مالنوگ (بنیانگذار وردپرس) و دریس بایتائرت (بنیانگذار دروپال) و سایمون ساینک جدی بگیرید. اصولا بعضیها مثل ست گودین، مجموعه نوشتههای وبلاگشون رو به صورت کتاب منتشر میکنند.
- هر روز یک نقاشی بکشید و منتشر کنید. کی میدونه، شاید شما هم مثل Beeple بعد از انتشار ۵۰۰۰ نقاشی (حدود ۱۴ سال)، یه دفعه حدود ۷۰ میلیون دلار گیرتون اومد.
- این ایده را در استقرار نطام پیشنهادات در نظر داشته باشید و از حجم زیاد ایدههای متوسط یا ضعیف نا امید نشید.
- اگر میخواهید از طریق برگزاری دوره آنلاین کسب درآمد کنید / استارت آپ راه بندازید، به خودتون و اعضای تیمتون یادآوری کنید که انقدر وسواس به خرج ندید، تا همتون از کار زده شید و برید رو مخ هم و کلا کار رو بگذارید کنار. با توجه به حجم دوره سعی کنید مثلا ماهی یک دوره و یا هفتهای یک مینی دوره تولید کنید.
- اگر میخواهید یک زبان برنامهنویسی (/ یک سری زبانهای برنامه نویسی مرتبط مثل HTML, CSS, Javascript) رو خیلی خوب یاد بگیرید، روزی یک برنامه بنویسید و تو وبلاگتون منتشرش کنید.
- با MIT App Inventor به صورت هفتگی یک اپلیکیشن موبایل تولید و منتشر کنید.
- کتاب Art & Fear حدود ۲۰ سال قبل نوشته شده و سال قبل به فارسی ترجمه شده: «هنر و ترس: مشاهداتی درباره خطرات و پاداش های آفرینش هنر». قیمت ۳۵ هزار تومن با تخفیف ۳۰ هزار تومن.
- روایتهای دیگری از قانون ۷۰-۲۰-۱۰ هست که بعدا درباره شون مینویسم. البته مثل قوانین مورفی حول یک محور مشخص نیستند.